یادگاری ماند انقدر مهربانند بهترین چیزها رو به بدترینها یادگار یمیدند دهنمو میبندم.........................................
روی عکس کلیک کرده وسپس زوم نمایید وبعد ذخیره کنید
اواز قطره عمری م .ح .ب بوده ام
وحال تصمیم گرفتم محب بودنم را جشن خون بگیرم در فکر یک جشنم ...
|
یادگاری ماند انقدر مهربانند بهترین چیزها رو به بدترینها یادگار یمیدند دهنمو میبندم......................................... روی عکس کلیک کرده وسپس زوم نمایید وبعد ذخیره کنید
نوشته شده در تاریخ جمعه 91/6/24 توسط محب گویند مرا چو زاد مادر باتربت تو گرفت کامم وآنگاه مرا زشیره جان در شیر نمود و داد جامم او خادمه و کنیز زهراست یعنی که کنیز زاده ام من بی بی همه هستی ام همین است در دست شما نهاده ام من بابی انت وامی یا زهرا صمد علیزاده نوشته شده در تاریخ جمعه 91/6/24 توسط محب
وقتی سکوت دهکده فریاد می شود تاریخ یک کتاب قدیمی ست که در آن از من گرفت دختر خان هرچه داشتم خاتون! به رودخانه قصرت سری بزن با این غزل به ملک سلیمان رسیده ام ای ابروان وحشی تو لشکر مغول در تو هزار مزرعه خشخاش تازه است (آرش پور علیزاده تنها نشسته ام و غزل حاد میشود
هادی زیلابینوشته شده در تاریخ جمعه 91/6/24 توسط محب گویند مرا چو زاد مادر، پستان به دهن گرفتن آموخت نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 91/6/23 توسط محب قال الله تعالى: نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 91/6/22 توسط محب وارث نام ابا عبداللهم روضه خوان ماتم ثاراللهم مکتب من درس من عشق ووفاست پایه های مکتبم در کربلاست شیعه تا در خط پاک صادق است بر تمام اهل عالم فائق است قال باقر قال صادق خوانده است راز ورمزی از حقایق خوانده است جعفرم من آنکه شاه مذهبم پیر عشق و مرشد این مکتبم روضه خوانی ارث من از کربلاست دانش آموز کلام زینبم جدم ابراهیم شیخ الانبیاست شهرت شیخ الائمه بامن است نخل دین با درس من پربار شد باغ ایمان با وجودم گلشن است علم و دانش از نگینم خورده آب پیش حلمم عرش می بوسد تراب مجلس درسم ز اشکم شد ملیح روضه هایم سنگ را کرده کباب صمد علیزاده نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 91/6/22 توسط محب در شهر کینه ها چه غریبانه خانه داشت در کوچه ای که از غم مادر نشانه داشت تصویری از هجوم خزان بر بهار بود با آتشی که بر در خانه زبانه داشت وقتی که می گذشت ز کوچه صدای باد بانگی شبیه ضربه ی یک تازیانه داشت آن سینه سرخ پر زده از لانه اش ولی جایش شکسته دل پسرش آشیانه داشت هر شب به یاد مادر پهلو شکسته اش جانسوز ناله ای ز دلش عاشقانه داشت از سیلی و غلاف و لگد چون که می شنید سیلی زخون دل به مدینه روانه داشت زان پیشتر که زهر جفا سوزدش جگر در سینه اش شرار غمی جاودانه داشت این روضه ی مدینه و یا کربلا نبود اما عجیب سوز دل صادقانه داشت کاتب به قصد حضرت صادق نوشته است از مادر و مدینه و کوچه بهانه داشت صمد علیزاده نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 91/6/22 توسط محب روی عکس کلیک کرده وسپس زوم نمایید وبعد ذخیره کنید نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 91/6/22 توسط محب ای کاش بودم پیش قبر تو ای سرو ر ومولای من لا اقل سایبانی میشدم بر قبر تو......... نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 91/6/22 توسط محب السلام علیک یا جعفر الصادق یا مولای نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 91/6/22 توسط محب
|