سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اواز قطره
 
عمری م .ح .ب بوده ام وحال تصمیم گرفتم محب بودنم را جشن خون بگیرم در فکر یک جشنم ...

اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ

 

 

وقتی سکوت دهکده فریاد می شود
تاریخ از انحصار تو آزاد می شود 

تاریخ یک کتاب قدیمی ست که در آن
از زخم های کهنه من یاد می شود

از من گرفت دختر خان هرچه داشتم
تا کی به اهل دهکده بی داد می شود؟

خاتون! به رودخانه قصرت سری بزن
موسی دل من است که نوزاد می شود

با این غزل به ملک سلیمان رسیده ام
این مرد خسته هم سفر باد می شود

ای ابروان وحشی تو لشکر مغول
پس کی دل خراب من آباد می شود؟

در تو هزار مزرعه خشخاش تازه است
آدم به چشم های تو معتاد می شود       
 

  (آرش پور علیزاده

تنها نشسته ام و غزل حاد میشود
یک درد تازه یک شبه ایجاد میشود


وقتی که بر لبان تو قافیه میزنم
دنیای هر چه شعر چه آباد میشود‎

تصویر میشوی، و تورا تکرار کرد
دیوانه ای که با خودش همزاد میشود

لیلا مگر نبوده ... که حالا اینچنین
مجنون من ترانه ی فرهاد میشود؟

قانون جاذبه ی چشمهای تو عشق را
بیرون از فلسفه ی اعداد میشود

حالا ببین چگونه شاعر نوشته است
باقافیه ای نحس که صیاد میشود_

"در تو هزار مزرعه خشخاش تازه ست
آدم به چشمهای تو معتاد میشود"

‏***

پ.ن 1:
به انیس زندگی ام که شروع میشوم با پایان نامش...
پ.ن 2:
بیت پایانی غزل از شاعر گرانقدر آرش علیزاده که این غزل با الهام از شعر ایشان سروده شد

 

هادی زیلابی



نوشته شده در تاریخ جمعه 91/6/24 توسط محب

لوگوی دوستان
لینک دوستان

بالای صفحه



تمامی حقوق این وبلاگ برای اواز قطره محفوظ و انتشار مطالب با ذکر منبع مجاز می باشد.