سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اواز قطره
 
عمری م .ح .ب بوده ام وحال تصمیم گرفتم محب بودنم را جشن خون بگیرم در فکر یک جشنم ...

اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ

چهار سوال مهم در زندگی وجود دارد:
.
- چه چیزی مقدس است؟
- روحِ ما از چه چیز ساخته شده؟
- چه چیزی ارزشِ زندگی کردن را دارد؟
- چه چیز ارزشِ مردن را دارد؟
و پاسخ تمام آنها تنها یک کلمه است :" عشق حسین علیه السلام "



نوشته شده در تاریخ جمعه 91/6/31 توسط محب


آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآهاااااااااااااااااااااااااای اهل عالم اره دارم فریاد میزنم

بعضی وقتها ادم بغض گلوشومیگیره گاهی هم استخون تو گلو راه فریاد ومیبنده و

گاهی خاری در چشم عاشقانه میسوزدو با کمال میل چشم را خون فشان میکند به یاد کسی................................
آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآه ثم آآآآآآآآآآآآه ثم آآآآه وواویلا الف مره آآآآه و واویلا............
الان با دیدن این عکس یادم افتاد از صحبت استاد بزرگوارمون استاد آذری دام ظله علینا که میفرمود بزرگترین دلیل مظلومیت علی علیه السلام اینه که ما بخواهیم برای ولایت او دلیل بیاریم

نگاه کنیم در روایات وآیات قران اظهر من الشمس ولایت علی است اینکه ما بخواهیم برای وجود خورشید در روز روشن با این عظمت دلیل اقامه کنیم برای یک عده معاند کور دل بزرگترین دلیل مظلومیت اوست
اری تمام این نورانیت وجود داشته ودارد من قربونت برم آقا من فدای شما پدرو مادرم فدات آقا
وقتی یه لحظه نفسش بالا اومد فرمود مصیبتی که بر من وارد شد اگر بر روزها وارد میشد چون شب تیره وتار میشدند

مصیبت فاطمه به فرموده خود مولا رکن آقا رو در هم کوبید بمیرم آقا جان اقام نباشم آقا که گفتید به تعداد سنگریزه های بیابونا به من ظلم شده به تعداد ستاره های اسمان به من ظلم شده

اری آقا من مومنم به شما وحرف شما صدق علی العظیم تصدیق میکنم اقا

انشاالله اربابمون میاد و دادگاه صحرایی تشکیل میده به نام محسن ابن علی بن ابی طالب

واون حرومیهارو هر سه را از قبر بیرون میکشه باشیم اون روزو ببینیم تمام کفر میسوزه ........



نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 91/6/30 توسط محب
مطالب قبلی اواز قطره رو درموضوعات مختلف در باره میانمار عکسها وفیلمها واخبار متنی... که نسبتا تاحد مطلوبی مبین بود رو حتما مطالعه کردید لذا فقط این خبراخیر درج میشه یا حق:

جام فرهنگی؛

ماه ها اسلام ستیزی و اذیت و آزار مسلمانان در میانمار منجر به محدودیت های کشنده ای برای آنان شده است.

در همین راستا کمبود مواد غذایی در اردوگاه‌ پناهندگان مسلمان میانماری، زنان را مجبور کرده تا با استفاده از برگ درختان و گیاهان، برای کودکان معصوم میانماری غذا تهیه کنند.

با ادامه فرار مسلمانان میانمار از این کشور، تعداد پناهندگان مسلمان میانماری که از اذیت و آزار بودائیان به سوی کشور همسایه یعنی بنگلادش فرار می کنند، همچنان رو به افزایش است.

 

خبرگزاری آناتول ترکیه در گزارشی به بررسی وضعیت مسلمانان پناهنده شده میانماری در اردوگاه‌های «لیدا» و «کوتوبالونگ» در شهر «کوکز بازار» پرداخت و اعلام کرد که هر شب مسلمانان میانماری بیشتری از خشونت‌های بودایی‌های میانمار می‌گریزند و به بنگلادش پناه می‌برند.

این خبرگزاری نوشت: زنان و کودکان بدترین شرایط را در اردوگاه‌های پناهندگان مسلمانان میانماری دارند.

 

این در حالی است که ساکنان مناطق محلی بنگلادش نیز مانع از فعالیت سازمان‌های خیریه برای ارائه کمک به پناهندگان می‌شوند چون مدعی هستند که این اقدامات، مسلمانان میانمار را به هجرت و پناهندگی ترغیب می‌کند.

همزمان دولت بنگلادش هم از فعالیت سازمان‌های خیریه به علت هراس از واکنش ساکنان محلی استقبال نمی‌کند.

در این حال برخی زنان در اردوگاه ها  به علت کمبود غذا، مجبور هستند تا با استفاده از برگ‌ها و گیاهان اطراف اردوگاه ها، برای فرزندانشان غذا تهیه کنند.

ویل ویل ویل لنا  .....................................



نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 91/6/30 توسط محب


حسینون نوحه سین دلریش یازاندا

مسلمان سهلدیر که کافر آغلار

کور اولمیش گوزلرین قان دوتدی شمرین

که گورسون اوز الینده خنجر آغلار

حسینون کوینگی زهرا الینده

چکر قیحا قیامت محشر آغلار

آتاندا حرمله اوخ کربلا ده

گوریدین دشمن آغلار خنجر آغلار

قوجاقیندا گوریدین ام لیلا

آلیب نعش علی  اکبر آغلار

رباب نیسگیل دوشونده سود گورنده

علی اصغری یاد ایلر آغلار

باشیندا کاکل اکبر هواسی

یل آغلار سنبل آغلار عنبر آغلار

یازاندا آل طاها نوحه سین من

قلم گوردوم سیزیلدار دفتر آغلار

استاد شهریار
قلم بر کربلا  دلریش تا زد

مسلمان جای خود کافر بگرید

شود کور آن دو چشم شمر ملعون

که بیند در کفش خنجر بگرید

به دست فاطمه آن پاره جامه

چنان صیحه زند محشر بگرید

رها شد تا سه شعبه از کمانش

ببین دشمن در آن لشگر بگرید

و می دیدی چگونه ام لیلا

چگونه بر علی اکبر بگرید

به سینه شیر چون اید ربابه

به یاد آرد علی اصغر بگرید

به یاد کاکل  زیبای اکبر

بگرید باد و هم عنبر بگرید

به هنگام نوشتن دیدم ای وای

قلم ناله کند دفتر بگرید

صمد علیزاده




نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 91/6/29 توسط محب


http://mhzonoozi1.persiangig.com/image/Personal_01/MHZonoozi_P002-b.jpg

http://mhzonoozi1.persiangig.com/image/Personal_01/MHZonoozi_P008-b.jpg

http://jaminaa.persiangig.com/image1/shahriar/Shariar2.jpg

1292:آغازتحصیلات عربی درمدرسه طالبیه تبریز(ازمقامات حریری تا مطول)و

زبان ادبیات فرانسه درمنزل به وسیله معلم خصوصی فرانسوی تبار

1292:سرودن اولین شعربه زبان ترکی(رقیه باجی باشیمین تاجی        

    اتی آت ایته منه ورکته   )

1293:تعلیم خوشنویسی درحضورپدرومیرزاسعیدخان خلوت درمنزل

1294:سرودن دومین شعر(اولین شعرفارسی)

من گنهکار شدم وای به من           مردم آزارشدم وای به من

یاددارم پدرم شیشه می دیدشکست          منچراسبحه اجدادی خود داده زدست

پی زنارشدم وای به من                     مردم آزارشدم وای به من......

1295:سرودن سومین شعردرکوه عون بن علی به همراه پدروعده ای ازدوستان پدر

1297:ثبت نام دردوره سیکل اول درمدرسه متحده تبریز

1297:سرودن چهارمین شعر(این شعر دردیوان چاپ شده است)

کارگل زارشودکرتوبه گلزارآئی            نرخ یوسف شکند گرتوبه بازارآئی

1298:تعلیم فنون ادبی نزد میزاتقی خان رفعت واسماعیل آقا امیرخیزی

1298:سرودن پنجمین شعر درکناررودخانه «صافی چایی»مراغه به همراه پدر

صوفی بیاکه برلب «صافی»مکانم است - وین صبح جاودانه صفابخش جانم است

1299:چاپ چندغزل باتخلص «بهجت»درمجله«ادب»

1299:اتمام اول متوسطه درمدارس «متحده»و«متوسطه»

1299:مهاجرت به تهران جهت ادامه تحصیل

29/12/1299:ورودبه تهران ،اقامت درمنزل اکرم السلطنه خواهر«محمدعلی شاه قاجار»

به اتفاق پسرعمویشان سیدمحمودخان نورآذر(وکیل پایه یک دادگستری تهران)

1300:آغازدوستی با استادابوالحسن خان صباواستادامیری فیروزکوهی

1300:ثبت نام درمدرسه دارالفنون جهت ادامه تحصیل

1300:تغییرتخلص ازبهجت به «شهریار»با تفال ازدیوان حافظ به اتفاق

دوستش «سیدابوالقاسم شیوا»متخلص به «شهیار»

1-که چرخ این سکه دولت به نام شهریاران زد

2-روم به شهرخودوشهریارخودباشم

1301:آشنایی باکمال الملک

1302:آشنایی با میرزاده عشقی و فرخی یزدی وانتشاراشعار درروزنامه شفق سرخ وطوفان

1302:آغازشیفتگی وعاشقی

1302:اتمام سیکل دوم متوسطه در دارالفنون بامعدل 1/13

1303:ثبت نام درمدرسه عالی طب به اسرار پدر

1303:تحصیلات درمدرسه سپهسالاردرمکتب درس سیدحسن مدرس تاشرایع الاسلام ولمعه

1304:فعالیت سیاسی درحمایت ازجمهوری خواهی

1305:تالیف واجرای چندین نمایشنامه

1306:آشنایی با قمرالملوک وزیری توسط دوستش سیدابوالقاسم شهیار

1306:طی دوره «انترنی»و«اکسترنی»دربیمارستان ارتش تا1307

1307:شرکت درمجالس احضارارواح  توسط دکترخلیل خان ثقفی

1308:چاپ دیوان شهریاربا مقدمه «ملک الشعرای بهار»«سعید نفیسی»و«پژمان بختیاری»

1308:فوت سید ابوالقاسم خان شهیار دوست شهریار

1308:جدایی ازمعشوق وترک تحصیل اجباری درترم آخر طب

1308:حبس درزندان باغشاه تهران به دستورتیمورتاش

1309:تبعید به خراسان به دستورچراغعلی پهلوی «امیراکرم»

1309:اشتغال غیررسمی دربهداری نیشابور

1310:چاپ مثنوی «روح پروانه»(ازآوازخوانان معروف دوره قاجار)

1310:اشتغال دراداره ثبت واسنادواملاک

1311:انتقال به نیشابوربارتبه یک اداری به سمت مامورباحقوق320ریال درماه

1311:ملاقات با کمال الملک درحسین آبادنیشابورواقامت ده روزه درمنزل وی

1311:آشنایی باحبیب سماعی وکلنل وزیری درخراسان

1312:انتقال ازنیشابوربه مشهد ،آشنایی بامیرزارضاخان عقیلی،محمودفرخ،گلشن آزادی

23رمضان 1313:فوت پدر(حاج میرآقاخشکنابی)

1313:شرکت درجشن هزاره فردوسی در«طوس»

1314:بزرگداشت شهریاردرمحل روزنامه اطلاعات به همت عباس مسعودی

1314:استخدام دربلدیه تهران توسط میرزااحمدخان  اشتری

1314:چاپ دیوا ن شهریار بااضافات 178 صفحه

 1315:استخدام دربانک صناعت وفلاحت

1316:سفری کوتاه به تبریز با ادواردژوزف همکار بانک کشاورزی

1317:سفربه بارفروش جهت دیدار با نیمایوشیج

1318:اوج بحرانهای روحی

1319:ورود به جرگه فقرودرویشی وشرکت مجدد درمجالس احضارارواح

1321:دیدار با نیما درتهران همراه با صبا

1321:چاپ مثنوی صدای خدا با مقدمه حسن ارسنجانی

1324:شرکت دراولین گنگره نویسندگان ایران به ریاست ملک الشعرای بهار

1325:چاپ منظومه قهرمانان استالینگراد بامقدمه علی شاهنده

1325:سفرمادرش کوکب خانم ازتبریز به تهران جهت پرستاری او

1326:آغازآشنایی ودوستی با هوشنگ ابتهاج(سایه)

1328:چاپ جلداول باعنوان شهریار1 بامقدمه علی زهری

1328:اعطابازنشستگی ازبانک کشاورزی به تصویب نخست وزیروقت

1329:سرودن منظومه حیدربابایه سلام به درخواست مادر

31تیر1331:درگذشت مادرشاعردرتهران ودفن درقم

1332:بازگشت به تبریز

1332:ازدواج بانوه عمه اش(مرحومه عزیزه عبدالخالقی)

1332:چاپ حیدربابایه سلام درتبریز

 1333:چاپ منتخب آثارشهریار توسط نشریه مهرگان

1333:چاپ حیدربابا درباکو

1333:تولد اولین فرزند «شهرزاد»

1334:آغازکتابت قرآن وانزوای تدریجی

1334:دیداربا«استادصبا»و«استاددوامی»درتبریز

1335:چاپ جلددوم وسوم دیوان چهارجلدی شهریار

1335:تولددومین فرزند قبل ازچله فوت می کند

1335:اشتغال مجدد دربانک کشاورزی به علت تنگی معیشت

 1336:سرودن مثنوی مولانا درخانقاه شمس به مناسبت روزمولانا

1336:تولد سومین فرزند«مریم»

1336:چاپ جلد چهارم دیوان با عنوان شهریار4

1337:دیداربانیمایوشیج درتبریز آخرین دیدار

1337:نامگذاری روز16اسفند به نام روزشهریار

1338:تولد چهارمین فرزند«هادی»

1338:دیداربا« سایه»درتبریز

1340:ترجمه گزیده ای ازاشعاراوبه زبان انگلیسی

1342:انتشارکتاب «منوگرافیا محمدحسین شهریار»تالیف پروفسوربیگدلی درباکو

1343:سفربه «خشکناب»و«قئیش قورشاق»وسرودن جلددوم«حیدربابایه سلام»

1343:انتشارکتاب «شهریاروحیدربابایه سلام»تالیف«پروفسور«احمدآتش»درترکیه

1344:بازنشستگی ازبانک کشاورزی

1344:دیداربا «سایه»و«نادرپور»درتبریز

1345:دعوت به شوروی برای شرکت درجشن 250 سالگرد تولدملاپناه واقف(دعوت نامه را پس ازچهارماه به اومی دهند

1345:سرودن «سهندیه»درجواب بولودقاراچورلو(سهند)

1346:سفربه شیراز

1346:چاپ دوم حیدربابایه سلام درتبریز

1346انتساب به ریاست کتابخانه پهلوی وامتناع ازاین حکم

1346:چاپ دیوان با عنوان«دیوان شهریار مجموعه پنج جلدی»درتبریز

1346:مسافرت به تهران ،اقامت درمنزل سهند،دیدارباسایه،مشیری،نادرپور

1348:اعطای درجه استادافتخاری به اوازطرف دانشگاه تبریزوتجلیل ازوی درسالن شیروخورشید تبریز

1348:نقل به خانه جدید (کوی مقصودیه که اکنون موزه شهریارشده است)

 1349:چاپ جلد دوم کلیات دیوان شهریار

1349:سفربه ارومیه به دعوت دانشکده ادبیات ارومیه

1350:سفربه تهران واقامت درمنزل سهندودیداربارستم علی اف

1350:تجلیل ازاودرانجمن روابط فرهنگی ایران وترکیه

1350:بازگشت به تبریز

1350:ترجمه اشعارازاوبه زبان فرانسه

1350:دعوت به مسجدسلیمان،عدم سفربه علت ضعف مزاج

 1351:انتشارکتاب «آذری تورکوجه سی»تالیف پروفسورمحرو ارگین درترکیه

1351:دیداربا«رسول حمزه اتوف»شاعرداغستانی درتبریز

1351:تشکیل دومین کنگره سراسری شعرایران به ریاست او درتبریز

1352:مهاجرت به تهران واقامت درامیرآباد

1353:درگذشت همسرشاعردرتهران

1356:بازگشت دائم به تبریز

1361:انتشاراشعارترکی باعنوان«شهریارین آذربایجان دیلینده اثرلری »به کوشش «یحیی شیدا»درتبریز

1362:دعوت به روستای «حیدربابا»توسط میرابوالفضل صادقی واقامت یک روزه درباغچه «میرزممدین باخچاسی »دامنه کوه حیدربابا(دراین مجلس ازهمدوره ای های او،محمداسماعیل برقی،حاج مجتبی نادری،آقابیگ که هرسه ازاقوام استادهستند، حضوردارند)

1363:برپایی«کنگره بزرگداشت استادسیدمحمدحسین شهریار»درتالاروحدتتبریز

1363:چاپ مجموعه شعری بانام «نغمه های خون»با مقدمه دکتراصغرفردی

1365:سفریک ماهه به اسکو به خاطربمبارانهای تبریز

1366:دیداربا«سایه»و«دکترمحمدرضاشفیعی کدکنی»درتبریز

1366:دیداربا«آیت الله خامنه ای»(رئیس جمهوروقت)

1366:بستری دربیمارستان امام خمینی تبریز

1367:شدت بیماری ،انتقال به بیمارستان مهرتهران

1367:دیداربا «اخوان ثالث»و«مفتون امینی»و«فریدون مشیری»و«سیمین بهبهانی»دربیمارستان مهرتهران

1367:عیادت «آیت الله خامنه ای»ازاودربیمارستان مهر

 1367:شرکت دریک محفل خصوصی باحضور«اخوان ثالث»،«سیمین بهبهانی»درمنزل دکترحمید مصدق

1367:دیداربا«لطف الله زاهدی»قدیمی ترین دوستش دربیمارستان مهر

1367:دیداربا«اخوان»و«دکترشفیعی کدکنی»دربیمارستان مهر

27شهریور1367:فوت دربیمارستان

28شهریور:تشییع ازبیمارستان «مهر»تا فرودگاه مهرآبادوانتقال پیکراوبه تبریز باهواپیما

29شهریور1367:دفن درمقبره الشعرای تبریز باتشییع بیش از40هزارنفر،اعلام اعزای عمومی درسراسرآذربایجان

از زندگانیم گله دارد جوانیم
شرمنده‌ی جوانی از این زندگانیم
دارم هوای صحبت یاران رفته را
یاری کن ای اجل که به یاران رسانیم
پروای پنج روز جهان کی کنم که عشق
داده نوید زندگی جاودانیم
چون یوسفم به چاه بیابان غم اسیر
وز دور مژده‌ی جرس کاروانیم
گوش زمین به ناله‌ی من نیست آشنا
من طایر شکسته پر آسمانیم
گیرم که آب و دانه دریغم نداشتند
چون میکنند با غم بی همزبانیم
ای لاله‌ی بهار جوانی که شد خزان
از داغ ماتم تو بهار جوانیم
گفتی که آتشم بنشانی، ولی چه سود
برخاستی که بر سر آتش نشانیم
شمعم گریست زار به بالین که شهریار
من نیز چون تو همدم سوز نهانیم



نوشته شده در تاریخ سه شنبه 91/6/28 توسط محب

امروز روز شصت و یکم در شمارش است

با خون دل قلم به کفم در نگارش است

با یاد سال شصت و یک هجری حسین

ابری به آسمان دلم گرم بارش است

صمدعلیزاده
لا یقاس الحسین ع بالثوار، بل بالأنبیاء.
ولا تقاس کربلاء بالمدن، بل بالسماوات.
ولا تقاس عاشوراء بحوادث الدهر، بل بمنعطفات الکون.
مع الحسین ع کل هزیمة انتصار.
وبدون الحسین ع کل انتصار هزیمة.
و لأن قصة عاشوراء لم تکتمل فصولها، فإن
کل یوم عاشوراء، وکل أرض کربلاء



نوشته شده در تاریخ یکشنبه 91/6/26 توسط محب

میخانه چون روی به هوای سبو نباش

ساقی بجو خمار می تاک و مو نباش

ای دل چو خوشه چین سر زلف دلبری

خرمن بخواه و در پی یک تار مو نباش

دربحر عشق غرقه ی چشم خمار باش

دریا دلی ببین و گرفتار جو نباش

کشکول حاجت از در دون بر درش ببر

بر درگه کریم بی آرزو نباش

لب را ببند تا که دلت را زبان دهند

لب را بگو مزاحم این گفتگو نباش

اسرار عاشقان همه در گنجه ی دل است

خاموش باش و خائن راز مگو نباش

مهمان خوان صاحب جودی شدی اگر

یک طرفه عین فارق و فارغ از او نباش

ای چشم یاری ام کن آبی به رخ بریز

بانی شرم این من بی آبرو نباش

اینجا وضوی دل به نم اشک دیده است

در محضر عزیز خدا بی وضو نباش

دل را بگو که در پی دنیا چه می روی

دلبر که هست هر دو جهان را بگو نباش

صمد علیزاده



نوشته شده در تاریخ یکشنبه 91/6/26 توسط محب

 

 

حسین چی های دو دهه گذشته این شعر رو خوب یادشونه :

شغلم حسینه بازارم حسینه کار من ودل بیکارم حسینه عیبم سراسر وستارم حسینه یعنی که محرم اسرارم حسینه:

با اجازه اقای خوب و محرم اسرارم باید بگم یه دوره ای شاید از بعضی مسائل ترس داشتم اما دیگه

ترسیدن رو فراموش کردم،

وقتی هر اتفاقی که نخواستم افتاد!
وقتی به سادگیم خندیدند و گوشم روکر حساب کردند!
وقتی حاصل اعتمادم خر پنداشتنم شد!

حالا هم نوکر نوکراتم وخم میشم جلوی هر کسی که فقط بگه حسینچیه ودوست دار اقاست من که قاضی نیستم

اما دیگه نمیترسم ...........علت این نترسیدن هم روضه های سید الشهداست ومفاهیم بلند واخلاقی این روضه هاست که الان احساس میکنم جای بیانش نیست

انا للحسین .............وانشاالله انا الیه الراجعون{به مدرک بدنهای دفن شده درحرم سید الشهدا}به مدد خدای حسین ومن و...

 



نوشته شده در تاریخ شنبه 91/6/25 توسط محب

یادگاری ماند انقدر مهربانند بهترین چیزها رو به بدترینها یادگار یمیدند دهنمو میبندم.........................................

روی عکس کلیک کرده وسپس زوم نمایید وبعد ذخیره کنید

 



نوشته شده در تاریخ جمعه 91/6/24 توسط محب

گویند مرا چو زاد مادر

باتربت تو گرفت کامم

وآنگاه مرا  زشیره جان

در شیر نمود و داد جامم

او خادمه و کنیز  زهراست

 یعنی که کنیز زاده ام من

بی بی همه هستی ام همین است

در دست شما نهاده ام من

بابی انت وامی یا زهرا

صمد علیزاده
روی عکس کلیک کرده وسپس زوم نمایید وبعد ذخیره کنید




نوشته شده در تاریخ جمعه 91/6/24 توسط محب

لوگوی دوستان
لینک دوستان

بالای صفحه



تمامی حقوق این وبلاگ برای اواز قطره محفوظ و انتشار مطالب با ذکر منبع مجاز می باشد.