اواز قطره
 
عمری م .ح .ب بوده ام وحال تصمیم گرفتم محب بودنم را جشن خون بگیرم در فکر یک جشنم ...

اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ

پرچم عبــــاس روی گـنـبـد زیـنــــب نشست ...

این پیام شیـعه ی پا در رکـاب زیـنــــب اسـت...

ای که در ذهـــنِ پلیـــدت فکــرِ باطـل میکنی..

گردنت را حضرتِ عبـاسِ ما خواهد شــکست...

لینک فیلم نصب پرچم بر روی گنبد..http://www.aparat.com/v/pSKYq




نوشته شده در تاریخ جمعه 92/2/20 توسط محب

پناهیان: «لا یَخافونَ لَومَةَ لائِم» رمز پیروزی ما در جنگ روانی است/ خوارج به علی(ع) می‌گفتند باید توبه کنید!

سخنران آخرین شب عزاداری در محضر رهبر انقلاب، سخنان خود با اشاره به نامگذاری امسال به نام «حماسه سیاسی و اقتصادی» شروع کرد و ابتدا به رابط? عزت و حماسه، و تقابل «لذت و منفعت» کوتاه مدت با «عزت و حماسه» پرداخت. پناهیان بحث خود را با آیه‌ای از قرآن که به نبرد "نظامی"، "اقتصادی" و "سیاسی" اشاره می‌کرد پی گرفت. و در بخش اصلی و انتهایی سخنان خود به نقش ویژ? «تحمل سرزنش‌ها و ملامت‌ها» برای پیروزی در نبرد سیاسی و روانی سخت گفت.

دریافت متن در قالب PDF

دریافت اینفوگرافیک ها در قالب PDF

دانلود با کیفیت پایین(حجم 6 مگا بایت)

دانلود با کیفیت متوسط(حجم 26 مگا بایت)

دانلود با کیفیت خوب( حجم 53 مگا بایت)

------------------?خلاصه?------------

در ادامه فرازهایی از سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین پناهیان در حسین? امام خمینی(ره) را می‌خوانید:

  • عزّت نتیج? حماسه است. اما عزّت، دشمنان خاموش، نامرئی و ساکتی دارد. «لذت» و «منفعت» کوتاه مدت دو دشمن عمد? «عزّت» هستند. اگر کسی بخواهد عزّتش را حفظ کند، باید از بسیاری لذّت‌ها چشم‌پوشی کند. منفعت هم چیزِ بدی نیست اما وقتی منفعت‌طلبی غلبه پیدا کرد، جامعه را ذلیل خواهد کرد. هر امّتی که بخواهد حماسه‌ساز باشد، باید تکلیف خودش را با این تقابل مشخص کند./ ملّتی که عزّت را ترجیح دهد، به منافع و لذایذ پایدار می‌رسد. بعضی‌ها رسماً به جامعه شعارهای منفعت‌طلبانه و غیرعزّتمندانه پیشنهاد می‌کنند. خیلی قباحت می‌خواهد در جامعه‌ای که 30 سال با حماسه زندگی کرده، و سرمای? اصلی‌اش عزّتی است که اسلام به او داده، به این جامعه منفعت‌طلبی توصیه بشود.
  • این آی? قرآن تا حد زیادی ابعاد حماسه را برای ما روشن می‌کند. می‌فرماید: «شما قطعا در "اموال‌تان" و "جان‌هایتان" دچار گرفتاری‌ها و  آزمایش‌هایی می‌شوید» بعد می‌فرماید «لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ مِنَ الَّذینَ أَشْرَکُوا أَذىً کَثیراً» مشکل بعدی که خداوند متعال مطرح می‌فرماید غیر از درگیری‌های اقتصادی و درگیری‌های نظامی که جان ما را به مخاطره می‌اندازد، مشکل جالبی است؛ می‌فرماید: مؤمنین! شما در آیند? نزدیک به شدّت اذیّت می‌شوید، خیلی اذیّت می‌شوید؛ «اَذاً کَثِیراً». از چی اذیّت می‌شوید؟ از بس حرف نامربوط به شما می‌زنند. جالب است! کسی بخواهد حماسه بیافریند، باید مقابل حرف شنیدن، مقاومت داشته باشد. یکی از آزمایش‌های مؤمنین این است که حرف بشنوند و محکم بایستند.
  • اما در آن جنگ روانی، چه شعاری شعارِ کلیدی است که می‌تواند ما را از این مرحله عبور بدهد؟ «لا یَخافونَ لَومَةَ لائِم»! این رمز عملیات و رمز پیروزی ماست در جنگ روانی‌ای که دشمن علیه ما راه می‌اندازد یا حرف‌هایی که از دشمنانِ دانا و دوستان نادان می‌شنویم. رمز عملیات ما، یعنی راهی که ما باید عمل بکنیم چیست؟ «لا یَخافونَ لَومَةَ لائِم»
  • ویژگی‌ مؤمنین مقدمه‌ساز بر اساس آی? 54 سور? مائده که در روایات فرموده‌اند مربوط به ایرانی‌ها است، این است که از سرزنش ملامت‌گران نمی‌ترسند؛ لا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ. رسول خدا(ص) فرمودند: اگر کسی می‌خواهد بی‌تردید وارد بهشت بشود، از سرزنش کسی نترسد. چقدر این مطلب اهمیّت دارد؟ شما می‌دانید زبیر، در آن لحظ? آخر امیرالمؤمنین علی(ع) متقاعدش کرد که تو نباید با من بجنگی. زبیر گفت: «آخر حرف مردم را چه‌کار کنم؟» با همین یک کلمه رفت جهنّم.
  • ولی نکت? حساسی-که نکت? پایانیِ بحث است- در اینجاست که اگر شماتت از جانب دشمنان باشد، قابل تحمل است. اما بعضی وقت‌ها شماتت از جانب دوستان نادان است، این را باید چه‌کار کرد؟ سرزنش‌ها، حرف‌های بی‌ربطی که این گوشه و آن گوشه تولید می‌شود را باید چه‌کار کرد؟ انواع و اقسام شماتت‌ها و سرزنش‌ها وجود دارد. یک نمونه از اینها را عرض کنم. مثلاً خوارج یکی از حرف‌هایی که به علی‌بن ابیطالب(ع) می‌زدند، و بر همین حرف ایستادند تا بدترین جنگ تاریخ اسلام را شکل دادند، این بود که گفتند: یا علی! شما اشتباه کردی مذاکره با معاویه را پذیرفتی، و در جنگ کوتاه آمدی! حالا باید توبه کنی! ما توبه کردیم شما هم زودباش توبه کن!
  • امیرالمؤمنین(ع) منطق‌شان در پاسخ به خوارج این بود که من در موقع خودش به وظیفه‌ام عمل کرده‌ام، چرا باید توبه کنم؟ اگر چیزی را قبول کرده‌ام، یا تحمیل شده، یا موقع یک عملی نبوده است، یا اینکه به تقدیری آن را برای جامعه بهتر دیدم، باید اعتماد کنید. اما خوارج می‌گفتند: نه! شما باید توبه کنی!
  • دوستان من! این سخن، سخن خوارج‌گونه است. امروز متأسفانه آدم از بعضی‌ها که ادّعای روشنفکری‌شان می‌شود و ادّعایشان می‌شود که خیلی با خوارج فاصله دارند، این جنس حرفها را می‌شنود. فکر می‌کنند خوارج اقشار متحجّری بودند. نه‌خیر! خوارج متحجّر نبودند. «زودباش توبه کن! تو فلان موقع از کی طرفداری کردی؟ حالا توبه کن!» آدم یادِ خوارج می‌افتد، خب چه‌کار کند؟ آدم که نمی‌تواند جلوی تداعی خودش را بگیرد. ما اگر به وظیف?مان عمل کرده باشیم، هرکس بیاید حرف بی‌اساس بزند، بگوید توبه کن، باید مقابلش ایستاد. باید مقابل سرزنش و تحقیرش ایستاد.
  • ما در موقعیتی هستیم که در چند جبهه باید مبارزه، مقاومت و روشنگری کنیم. شبیه شرایطی که امیرالمؤمنین علی(ع) داشت. حضرت از یک طرف با طلحه و زبیر درگیر بود، وقتی می‌رفت سمت طلحه و زبیر که با آنها بجنگد، به نفع معاویه تمام می‌شد. وقتی می‌رفت به سمت معاویه، به نفع یک گروه دیگر تمام می‌شد. تا می‌رفت به سمت خوارج، دوباره معاویه خوشحال می‌شد. اینها گروه‌های متنوعی بودند، امیرالمؤمنین علی(ع) همزمان در چند جبهه می‌جنگیدند. شما ببینید، تیپ طلحه و زبیر کجا، تیپ معاویه کجا؟! اصلاً طلحه و زبیر جریان درست کرده بودند علیه امثال معاویه. بعد دوباره ببینید تیپ خوارج کجا، تیپ معاویه کجا؟! تیپ خوارج کجا تیپ انواع طلحه و زبیر کجا؟ اینها اصلاً با هم خوب نبودند. ولی امیرالمؤمنین(ع) مجبور بود در چند جبهه بجنگد. امیرالمؤمنین(ع) وسط ایستاده بود و به طور همزمان با چند نوع انحراف مبارزه می‌کرد که آنها خودشان هم با همدیگر دشمن بودند. یعنی اگر امیرالمؤمنین(ع) کنار می‌رفت، اینها خودشان همدیگر را تِکه تِکه می‌کردند، این‌جور نبود که خوارج نخواهند معاویه را بکشند. ولی انرژیِ امیرالمؤمنین(ع) در جنگ با خوارج، گرفته شد و به معاویه نرسید.
  • ظاهراً جامع? ما هم خیلی دارد پیشرفت می‌کند، و ما داریم با آزمایش‌های پیچیده‌ای مواجه می‌شویم. در این آزمایش‌ها و در این چند جبه? درگیری وقتی چند نوع انحراف در جامعه سر بلند کرد، به سمت هر انحرافی بروی بخواهی باهاش مبارزه کنی، می‌بینی به نفع آن یکی انحراف تمام شده است. بعد مذمّت‌ها می‌آید، بعد شماتت‌ها می‌آید، حرف‌های بی‌دقت می‌آید.الان جامع? ما به اینجا رسیده است. چه‌کار باید کرد؟ ما می‌خواهیم در زمانِ خودمان در چند جبهه جنگیدن را پیروزمندانه ببریم جلو. هر مذمّتی از هر گوشه‌ای بلند بشود که ما نباید به آن توجّه کنیم. ما الحمدلله با انواع و اقسام جریان‌های انحرافی که بتوانند خودشان را سازماندهی کنند، بیایند مقابل، مقابله خواهیم کرد و با هم? آنها هم به قدر کافی منطق داریم که درگیر بشویم. درگیری با یکی از اینها نباید موجب تقویت یکی دیگر باشد و تضعیف هم? آنها را در آنِ واحد باید در دستورِ کارمان داشته باشیم تا غربت و مظلومیت علی‌بن ابیطالب(ع) تکرار نشود.
----------------?مشروح---- ادامه مطلب...

نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 92/2/18 توسط محب

shahadat_a_zahra_pbuh_by_ostadreza-d5yv9o1.jpg

باز باران با ترانه
دختری تنها زخانه
می رود همراه بابا
شاخه یاسی
جانمازی
هدیه یی از بهر مادر
می برد...
نزدیک قبری
زیر لب گوید به مادر
یادم آمد عصر کوچه
چهره ات..
با سر انگشت
لرزان
مینویسد بر مزارش

مادرم روزت مبارک

تعجیل در فرج مولامون وهدیه به مادر هم بلاگی بزرگوارمون که  این مطلب رو از ایشون گرفتم صلوات فراموش نفرمایید



نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 92/2/11 توسط محب

ya_zahraa_by_ivenalexander-d4z8x3s.jpg

خوب است که مادر دل نَر داشته باشد

دور و بَر خود چند پسر داشته باشد

خوب است که مادر نرود جز به ره عشق

چون فاطمه احساس خطر داشته باشد

خوب است برای مدد زاده ی حیدر

از نسلِ علی سایه ی  سَر داشته باشد

می گفت به فرزندِ یَلَش مادرِ عبّاس

بایست علمدار جگر داشته باشد

خوب است که در لشکرِ خود زاده ی زهرا

بالای سَرِ خیمه قمر داشته باشد

وقتی خطری مایه ی تهدید امام است

اینجاست که باید سپری داشته باشد

روزی که امان نامه ی کفّار بیاید

دل باید از این فتنه خبر داشته باشد

حیف است که خون با عرقِ شرم نریزیم

چون اهل حَرَم دیده ی تَر داشته باشد

با فاطمه گویم که منم دل نگرانت

جانِ پسرانم به فدای پسرانت

یا امِّ بنین حالِ گرفتار ندیدی

دستانِ قَلَم، اشکِ علمدار ندیدی

بر پیکرِ بی دستِ علمدارِ رشیدَت

آشفتگیِ سیّد و سالار ندیدی

مادر به خدا بس که وفا داشت ابالفضل

غوغای مُواساتِ سپهدار ندیدی

گر آب نیاورد نگو آبرویش رفت

در بارش آن دیده و رخسار ندیدی

یک لشکرِ قد ارکه بنشست به زانو

پا تا سَرِ او تیر چُنان خار، ندیدی

شقُّ القمر کوفه که در علقمه رُخ داد

تکرارِ رُخ حیدر کرّار ندیدی

آنقدر ادب داشت که با سَر به زمین خورد

سجّاده ی خون بر بدن یار ندیدی

پس داد هر آن درس که در نزد تو آموخت

بالندگیِ مکتبِ ایثار ندیدی

مادر که شود امِّ بنین هیچ غمی نیست

در عهد و وفای پسرش هیچ کمی نیست


زیارت عاشورا سوم اردیبهشت ماه 92– صنف لباس فروش



نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 92/2/4 توسط محب
sadness_of_umm_al_banin_by_mustafa_h.jpg

حسینم وا حسینم وا حسینم یوسف رحیمی 

یا اُم الأدبیوسف رحیمی

+ کی مدینه ز یاد خواهد برد، صحن چشمان گریه پوشت رایوسف رحیمی

ام البکاءیوسف رحیمی

آه رهگذرها..علی اکبرلطیفیان

ام ابنین سعلی اکبرلطیفیانووحید قاسمی

مادر هستی صمد علیزاده

لاتدعونی ویک ام البنین صمد علیزاده

برای بانو ام البنین سلام الله علیها صمدعلیزاده
غزل مصیبت*مادر باب الحوائج دارد از دریا گله**محسن حنیفی**

غزل مصیبت*رباعی گفتی و تقدیم سلطان غزل کردی**محسن رضوانی**

شور- زمینه*اونی که سایه سرمه، مادر اباالفضله**امیر حسین الفت**

مادر عباس(ع)**امیر حسین الفت**

غزل وفات**وحید قاسمی**

مادر حجب و حیا**جواد حیدری**

غزل*از آن گلایه تلخ**حسین هدایتی**
غزل*آن سحرگاهان بی فانوس**حمیده رضایی**

مادر آب**علی اکبر لطیفیان**

غزل مصیبت*مادر باب الحوائج دارد از دریا گله**محسن حنیفی**

زمینه*فدای حسین**احسان جاودان**

واحد*بی هوا نیزه خورده ای...**رضا تاجیک**

 
 
 


نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 92/2/4 توسط محب

خُب ، میگن درست میشه-منم میگم- چرا نشه!
قدیمام درست میشد، پس واسه چى حالا نشه؟!

تو عزاى ما بیاین، عروسى مون پیش کشتون
منم از خدا میخوام عروسى تون عزا نشه...

اگه آبادى رو دوست دارین ، حواستون باشه
کسى از جایى اومد، رفیق کدخدا نشه !

تا به جایى مى رسن خدا رو از یاد مى برن
هر کى معتبر میشه بشه ، ولى گدا نشه!

یه خونه ت دو تا بشه خوبه ! ولى به شرطى که
جلوى هر کس و ناکس کمرت دو تا نشه

اگه خواست اینجورى شه،بذار خونه ت طورى باشه
که اگه یه مهمونم داشتى تو خونه جا نشه!

دعواى تو خونه رو تو خونه فیصله ش بدین
خوبه اسرار آدم تو کوچه بر ملا نشه

نذا غم سرت خراب شه ! بمونى رو دستمون
مثل مستأجر بد که از تو خونه پا نشه

گلیم بخت آدم خیلى باید سفید باشه
بره تو بشکه ى قیر اما جایى ش سیا نشه

زخمو هر جور و به هر جا که دلت میخواد بزن
زخمه رو امّا یه جور بزن یه وقت غنا نشه!

پشت عینک خطا خدارو بهتر میشه دید
داورى کشکه اگه توى زمین خطا نشه

نمیدونم این خوبه براى آدم یا بده؟!
که زنش تا آخر عمرم ازش جدا نشه!

خیلى ها زن میگیرن اما یه روز طلاق میدن
مگه آدم میشه که دچار اشتبا نشه؟!

به جاى پسر بگو اژدها، اصلاً بگو مار
واسه دست پدرش وقتى پسر عصا نشه

بعضى از شاعرا تو قطار به دنیا اومدن
کاش که بعد از این دیگه شاعرى زا به را نشه!

خب منم شاعرم، اما از همون اول کار
نمى خواستم به کسى بگم،یه وقت ریا نشه!

شعر ما پا توى کفش هیچ کسى نمى کنه
تا زمانى که کسى موى دماغ ما نشه

اگه چیزى هم نوشتیم ، نگرونیم همیشه
ما که هیچ... یه وقت کسى مزاحم شما نشه!

ناصر فیض



نوشته شده در تاریخ سه شنبه 92/2/3 توسط محب

حالا چند ماه دیگه رفتى،مگه چطو میشه؟!
یکى جات میاد اونم یه چیزى مثل تو میشه

امّا نه،پاشو که تو اتاق کارش مى ذاره
با یه دستور تو اتاق هر چیه فورى نو میشه

حق داره،خسته میشه!همین یه دستور مى دونى...
خیلى یه! پس مى ره روى صندلیش ولو میشه!

قوم خویشاش با یه خبر از توى یک کمیسیون
هر چى که ریال دارن فردا همه ش یورو میشه

اولش دون میکارن ، همینکه رفتن روى کار
هر چى باشه سر راهشون همه ش درو میشه

توى این مملکت از قدیم همینجورى بوده
چیزى طورى نمیشه ، وقتى میشه یهو میشه

مبتداش ، خیلى مهم نیست چى بوده شام شبش
تو خبر شام شبش یه لقمه نون جو میشه

این که بد نیست که به یمن قدمش هر کى میاد
حتى آبدارچى هاشم ماشیناشون موسو میشه

بى دلیل نیست که تموم میزاشون کشو داره
هر کسى چیزى میشه از تو همین کشو میشه

خداییش...خیلى کار سختى یه حتى این کشو
وقتى که ، روزى هزار دفعه عقب جلو میشه!

آخه این چه حقى یه تو دنیا چند نفر دارن؟!
هر چى ملت ها مى گن با رأى شون وتو میشه

هر جا که برو بیا باشه درش تخته میشه
هر جا هم تخته بوده جاى بیا برو میشه!

یه الو کافیه...هر چى دوست دارن عوض بشه
آدمم که مى شنوه دلش پر از الو میشه

مردم بیچاره هم گاهى خوشن به این چیزا
اوباما جایى سخنرانى داره که هو میشه

اینجورى پیش بره برمى گرده آدم توى غار
پوشش پیش و پسش دوباره برگ مو میشه

اگه مردم نخوانت ، بالا برى...پایین میاى
حواست باشه!بگم؟!بذار نگم چطو میشه!


ناصر فیض



نوشته شده در تاریخ سه شنبه 92/2/3 توسط محب
521716_438505549575329_1011091928_n.jpg

سوره کوثر 18 نقطه دارد...!

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ ?1? فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ ?2? إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الأبْتَرُ ?3?



نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 92/1/28 توسط محب
alzahra_1__by_alzahra.jpg

دیلمی میگوید: زهرا(س) ماجرای خود را به تفصیل بیان فرموده است. از جمله فرمود:

«... سپس قنفذ را با ........ و خالد بن ولید به خانه ما فرستادند تا پسرعمویم علی را برای بیعت زیانبار خود به سقیفه بنیساعده بیرون برند. علی که مشغول انجام وصیّت رسول خدا(ص)، درباره همسران او، تألیف قرآن و پرداخت هشتاد هزار درهم به سفارش آن حضرت بود، با آنان بیرون نرفت.

پس هیزم زیادی در مقابل در خانه ما جمع کردند و آتش آوردند تا خانه، و ما را به آتش کشند. من پشت در ایستادم و آنان را به خدا و پدرم قسم دادم که دست از ما بردارند و ما را یاری کنند.
...
.....، تازیانه را از دست قنفذ - غلام ابوبکر - گرفت و با آن به بازویم زد، چنان که تازیانه همچون بازوبند به دور بازویم حلقه زدسپس لگدی به در کوبید و آن را به طرف من فشار داد و من که باردار بودم، به صورت روی زمین افتادم. آتش شعله میکشید و صورتم را میگداخت. اوچنان به صورتم سیلی زد که گوشنوارهام بر زمین افتاد و درد زایمان به سراغم آمد. پس محسن را کشته بیگناه سقط کردم. این است امّتی که میخواهد بر من نماز بخواند؟! در حالی که خدا و رسول از آنان بیزاری جستهاند. من نیز از آنان برائت میجویم».

بحار الانوار، ج 30، ص 348 - 350، به نقل از ارشاد القلوب دیلمی.



نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 92/1/28 توسط محب

روز آخر، حضرت فاطمه(ع) گاه نشسته و گاه ایستاده به طرف محلی که در خانه رسول خدا(ص) برای شستشو وجود داشت و در ان آب جمع شده بود، رفت و شروع به شستن لباس های اطفال با دست های لرزان خود کرد، آن گاه کودکان را فراخوانده و شروع به شستشوی سر انان با آب و گل سرشور نمود؛ زیرا که چیزی جز گل سرشور نیافته بود.

علی(ع) در این هنگام به منزل وارد می شود می بینید که همسر عزیزش بستر بیماری را ترک کرده و به انجام اعمال خانه مشغول است. وقتی به وی نگاه کرد، در خویش رقت قلبی احساس نمود که وی با این حالت بیماری چگونه و چرا مشغول کارهای مشکلی است که در موقع سلامت آنها را انجام می داد؟ پس تعجبی ندارد که از او علت بلند شدن از بستر و پرداختن به آن کارها را با وجود بیماری سوال کند؟

... ولی حضرت صدیقه (ع) با صراحت پاسخ داد چون امروز آخرین روز عمر من است، خود برخاستم تا سر و لباس کودکانم را بشویم؛ زیرا آنان به زودی یتیم گردیده و بدون مادر خواهند شد!![1]

گریزی به کربلا

این جا فاطمه(ع) نگران یتیمی فرزندانش است و ان کودکان معصوم را از گرمای محبت مادرانه خویش بهره مند می سازد، اما ای کاش کسی بود در کربلا کودکان یتیم حسین(ع) را تسلین می گفت و درد آن ها را تسکین می داد؛ به جای آن که مهربانی کرده و نوازش کنند با تازیانه و سیلی به صورت آنها زدند.

لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم

[1] - فاطمه الزهرا (س)، از ولادت تا شهادت، ص 588

منبع: کتاب آتش در حرم



نوشته شده در تاریخ شنبه 92/1/24 توسط محب

لوگوی دوستان
لینک دوستان

بالای صفحه



تمامی حقوق این وبلاگ برای اواز قطره محفوظ و انتشار مطالب با ذکر منبع مجاز می باشد.