وقتی نگاه کرد فرمود توتیا را با بوریا نمیتوان جمع کرد
دگر مُهر نمازم؛
سینه ی توست.
تمام پیکرت ،
تربت شد ای عشق!
اواز قطره عمری م .ح .ب بوده ام
وحال تصمیم گرفتم محب بودنم را جشن خون بگیرم در فکر یک جشنم ...
|
وقتی نگاه کرد فرمود توتیا را با بوریا نمیتوان جمع کرد دگر مُهر نمازم؛ نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 91/4/14 توسط محب
|