سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اواز قطره
 
عمری م .ح .ب بوده ام وحال تصمیم گرفتم محب بودنم را جشن خون بگیرم در فکر یک جشنم ...

اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ

تا لنگ ظهر ما همه خوابیم جمعه‌ها

از تخت خویش روی نتابیم جمعه‌ها

بگذارمان به گوشه‌ای و دست‌مان نزن

مانند خاک‌خورده کتابیم جمعه‌ها

شش روز ِ هفته آب روانیم –جو به جو-

اینک مجویمان که سرابیم جمعه‌ها

افتاده‌ایم کنجی –تعطیل و بی خیال-

بیزار از سوال و جوابیم جمعه‌ها

شش روز ِ هفته –مثلِ فلان!- کار کرده‌ایم

بنشین! نرو! کجا بشتابیم جمعه‌ها؟!

شش روز هفته در پی "این‌ها" دویده‌ایم

بشمارشان که اهلِ حسابیم جمعه‌ها

شش روز ِ هفته یکسره گردیده‌ایم تا

جایی برای خواب بیابیم جمعه‌ها

وقتِ غروب...آه! چه دلتنگ می شویم

از فکر شنبه‌ها به عذابیم جمعه‌ها

ای یار ِ غار! باز بیار آن تغار را

تا بعدِ خواب کشک بسابیم جمعه‌ها

گفتند: "صبح جمعه می آید امام عصر"

تا لنگِ ظهر ما همه خوابیم جمعه‌ها!

«مجتبی احمدی»



نوشته شده در تاریخ شنبه 91/4/3 توسط محب

لوگوی دوستان
لینک دوستان

بالای صفحه



تمامی حقوق این وبلاگ برای اواز قطره محفوظ و انتشار مطالب با ذکر منبع مجاز می باشد.