راجع به مصادیق عزاداری باید گفت که بسیاری از این عزاداریها مثل گریه جزع سینه زنی لطمه زنی گریبان چاک زدن و... در زمان خود ائمه
علیه السلام بوده و دستور مستقیم از ناحیه حضرات معصومین علیه السلام نیز وارد شده است.
راجع به جزع حضرت امام صادق علیه السلام می فرمایند:(ان البکاء و الجزع مکروه ماخلا الجزع و البکاء لقتل الحسین)یعنی هر گریه وجزع و
بی تابی ناپسند است مگر جزع وگریه در عزای حسین. بحارالانوار ج44ص280-کامل الزیارات ص100-وسائل الشیعه ج2ص923
ودر روایت دیگری امام صادق علیه السلام می فرمایند:(ان البکاء مکروه للعبد فی کل ما جزع ماخلا البکاء علی الحسین بن علی فانه فیه
ماجور)یعنی فقط گریه و جزع برای حسین بن علی علیه السلام صحیح و دارای اجر است.
در روایتی شخصی از امام علیه السلام سوال کرد(قلت له ما جزع؟قال اشد الجزع الصراخ بالویل و العویل و لطم الوجه والصدر و جز الشعر من
النواصی...)یعنی از امام علیه السلام پرسیدم معنای جزع چیست؟حضرت فرمودند:شدیدترین حد جزع صرخه و صدا را به گریه بلند کردن و
لطمه زدن به صورت و سینه و کندن مو از دو طرف سر و...می باشد. کافی ج3ص223ح2
ودر حدیثی دیگر امام صادق علیه السلام امر به این کار می کنند.میفرمایند:(قد شققن الجیوب و لطمن الخدود الفاطمیات علی الحسین بن
علی علیه السلام و علی مثله تلطم الخدود و تشق الجیوب)یعنی حقیقتا زنان فاطمی در مصیبت حسین گریبان چاک زدند لطمه بر صورتها
وارد کردند و بر مثل حسین باید لطمه بصورت زده شود و گریبان چاک زده شود. تهذیب ج8ص325-وسایل الشیعه ج15ص583
در روایتی امام سجادعلیه السلام فرمودند:حضرت زینب علیها السلام هنگامی که شنید امام حسین علیه السلام این ابیات رامی خوانند:
یا دهر اف لک من خلیل کم لک بالاشراق و الاصیلی
صورت خود را خراشید و پیراهن خود را پاره کردند و بی هوش بر زمین افتادند. بحار الانوار ج45ص2
و امام زمان علیه السلام در زیارت ناحیه ی مقدسه می فرمایند:وقتی زنان اهل حرم زین واژگون اسب تو را دیدنداز خیمه ها بیرون امدند در
حالی که گیسوانشان را پریشان ساخته بودند و بر صورتها لطمه میزدند.
وهچنین حضرت زینب علیه السلام در کوفه بعد دیدن سر امام حسین علیه السلام سر خود را چنان به چوبه محمل کوبیدند که راوی میگوید
دیدم که خون تازه از محمل جاری شد در حالی که امام سجاد علیه السلام نا ظر این ماجرا بودند وهیچ اعتراضی نکردند و از سویی دیگر
حضرت زینب علیه السلام عصمت صغری دارند.که علامه مجلسی در ج45 بحار الانوار ص115 می فرماید:من این روایت را در بعضی از کتب
معتبره دیده ام.ومرحوم بحرانی نیز در کتاب شریف عوالم ج17ص372این روایت را اورده.ودر کتاب های معتبر دیگر امده مانند:زینب کبری
ص112-در جزء دوم جلا العیون ص238-و طریحی در منتخب ص477-الدمعه الساکبه ج5ص44-معالی السبطین ج2ص99-وسیله الدارین
ص356الی358-زینب کبری من المحد الی اللحد-حیاه امام حسین علیه السلام ج3ص333-مستدرک سفینه البحار ج6 ص246