باز باران با ترانه
دختری تنها زخانه
می رود همراه بابا
شاخه یاسی
جانمازی
هدیه یی از بهر مادر
می برد...
نزدیک قبری
زیر لب گوید به مادر
یادم آمد عصر کوچه
چهره ات..
با سر انگشت
لرزان
مینویسد بر مزارش
مادرم روزت مبارک
تعجیل در فرج مولامون وهدیه به مادر هم بلاگی بزرگوارمون که این مطلب رو از ایشون گرفتم صلوات فراموش نفرمایید