نکند موسم سفر باشد
ساربان خفته بی خبر باشد بوی باران تازه می آید نکند بوی چشم تر باشد سخنی از وفا شنیده نشد نکند گوش خلق کر باشد نکند عشق در برابر عقل دست از پا درازتر باشد نکند پرده چون فرو افتد داستان داستان زر باشد زیر این نیم کاسه های قشنگ نکند کاسه ای دگر باشد نکند آن که درس دین می داد از خدا پاک بی خبر باشد همچو سرو ایستاده ام در باغ نکند پاسخش تبر باشد نور کیوان در آسمان چو نشست نکند پوچ و بی ثمر باشد