در باد فتنه ها قد ما خم نمی شود
یعنی حریف قامت ما غم نمی شود
ما استوار در ره حق ایستاده ایم
طوفان حریف خانه ی محکم نمی شود
ما کیمیای عشق به سینه نهفته ایم
همسنگ آن گنج دو عالم نمی شود
ما رهسپار وادی عشقیم از ازل
ما را به غیر زلف تو پرچم نمی شود
هر کس که خویش را سگ در گاه تو نخواند
در کارگاه خلق آدم نمی شود
ما آزموده ایم دل ریش خویش را
این زخم جز به اشک مرهم نمی شود
هر روز ما به مرثیه هم بگذرد اگر
یک لحظه از عزای محرم نمی شود
چون باده میخوری به ادب خور که بی ادب
با پیر می فروش محرم نمی شود
ما را عیار سکه به ضرب محبت است
با زور و زر عیار فراهم نمی شود
سوگند بر ولای تو گر سر ز تن رود
یک ذره از محبت ما کم نمی شود
صمد علیزاده