بارگاه امام هشتم را
که ولی نعمت ایران است
دیدم ودرد دل به او گفتم
که نگاهش شفا ودرمان است
دیدم آنجا مشبکی فولاد
صحن پایین پا و گوهرشاد
صحن ایوان طلا دلم را برد
آن دلی راکه سخت حیران است
من مسیح را مریض او دیدم
من کلیم را یساولش دیدم
نکند یوسف است این مردی
که یکی ز کفش داران است
جبرییل امین خوش آمدگو
می زند نقاره اسرافیل
دیدم آنجاکه دست میکاییل
از عطاش لقمه ای نان است
روی شانه های زوارش
گاهگاهی نشسته تابوتی
شک ندارم که جان عزرائیل
بسته در بند یک رضاجان است
قبله ها میشود یکی وقتی
می روم صحن سقا خانه
با اذانی که گفته حاج سلیم
وقت تجدید عهد وپیمان است
چه قدر انبیاست در اینجا
هم سلیمان نوح یعقوب
خودمانیم چه قدر داوود
و چه قدر قالی سلیمان است
شاه شمس الشموس دیدم من
هم انیس النفوس دیدم من
کربلا را به طوس دیدم من
یا توگویی نجف خراسان است
ذکر توحید را می دانم
لا اله الا الله است
شرطها گفتی و یقین کردم
یا رضا هر که گفت مسلمان است
من هم از خیل مستمندانم
که پناهنده شما شده ام
من شنیدم که مهربان هستی
بهترین عادت تو احسان است
چه غریب است این امام رئوف
با غریبان چه گرم می گیرد
راست گفته هر آنکه میگوید
که رضا ضامن غریبان است
باهمه جرم و جور وعصیانم
به حرم ملتجآ شدم آقا
تو برانی زخود کجا برود
این سگی که نخوانده مهمان است