این بنده? رو سیاه بر می گردد
از جاده? اشتباه بر می گردد
افتاده ز پا اگر چه در بیراهه
یک روز ولی به راه بر می گردد
یوسف رحیمی
***
شبى روح الامین شنید از جانب خداوند نداى لبیک مى آید، ولى ندانست این لبیک در جواب کیست. خواست شایسته شنیدن لبیک را بشناسد.
از حقتعالی استعانت نمود و دید بت پرستى در بتخانه روم در حالى که چون ابر بهار مى گرید بتش را صدا مى زند.
از مشاهده این واقعه در جوش و خروش آمد و عرضه داشت: یارب چگونه است که بت پرستى بت خود را ستایش مى کند و او را به زارى مى خواند و تو از روى لطف و رحمت جوابش را مىگویى
! خطاب رسید: بنده ام دلش سیاه شده به این خاطر راه را گم کرده، ولى چون کیفیت راز و نیازش را پسندیدم،
لبیکش می گویم تا به این وسیله راه را پیدا کند.
در آن هنگام زبان بت پرست به خواندن خداى یکتا گشوده شد!
انیس اللیل، ص 46؛ به نقل از منطق الطیر عطار