سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اواز قطره
 
عمری م .ح .ب بوده ام وحال تصمیم گرفتم محب بودنم را جشن خون بگیرم در فکر یک جشنم ...

اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ

چشمهایت فرات دلتنگی

اشکهایت تلاطم غمهاست

حال و روز دل شکسته‌ی تو

از نگاه غریب تو پیداست

 

ای غریب مدینه‌ی دوم

مرد خلوت نشین سامرّا

التماس همیشه‌ی باران

حضرت عشق التماس دعا

 

کوچه‌ی خاکی محله‌ی غم

در غرور از حضور ساده‌ی توست

ولی افسوس شرمگین تو و

پای پر پینه و پیاده‌ی توست

 

آه آقا تو خوب می دانی

که دل بیقرار یعنی چه

پشت دروازه های شهر ستم

آن همه انتظار یعنی چه

 

چه به روز دل تو آوردند

رمق ناله در صدایت نیست

بگو ای نسل کوثر و زمزم

بزم شوم شراب جایت نیست

 

بی گمان بین آن همه غربت

دل تنگ تو نینوائی شد

روضه های کبود طشت طلا

در نگاه ترت تداعی شد

 

آری آن لحظه ماتم قلبت

بی کسی های عمه زینب بود

قاتلت زهر کینه ها ، نه نه !

روضه‌ی خیزرانی لب بود

 

در عزای تو حضرت باران

که گریبان آسمان چاک است

نه فقط چشم های ابری ما

روضه خوانت تمام افلاک است

 

یوسف رحیمی



نوشته شده در تاریخ دوشنبه 91/3/1 توسط محب

لوگوی دوستان
لینک دوستان

بالای صفحه



تمامی حقوق این وبلاگ برای اواز قطره محفوظ و انتشار مطالب با ذکر منبع مجاز می باشد.