سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اواز قطره
 
عمری م .ح .ب بوده ام وحال تصمیم گرفتم محب بودنم را جشن خون بگیرم در فکر یک جشنم ...

اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
19201_474204459310291_1574037604_n.jpg

هر کس حسین گفت که ذاکر نمی شود



نوشته شده در تاریخ جمعه 91/11/6 توسط محب

بچه ام کوچولو بود، از من بیسکویت خواست.
گفتم: امروز می خرم.
وقتی به خانه برگشتم فراموش کرده بودم.
بچه دوید جلو و پرسید: بابا بیسکویت کو؟
گفتم: یادم رفت.
... بچه تازه به زبان آمده بود، گفت: بابا بَده، بابا بَده.
بچه را بغل کردم و گفتم: باباجان! دوستت دارم.
گفت: بیسکویت کو؟
دانستم که دوستی بدون عمل را بچه سه ساله هم قبول ندارد.

از خاطرات حجت الاسلام قرائتی


نوشته شده در تاریخ جمعه 91/11/6 توسط محب
603068_599721296708091_814814221_n.jpg
آیت الله بهجت درباره برخی از رفتار‌ها به نام عیدالزهرا فرمودند: «چه بسا… این کار‌ها موجب اذیت و آزار و یا قتل شیعیانی که در بلاد و کشورهای دیگر در اقلیت هستند گردد در اینصورت اگر یک قطره خون از آن‌ها ریخته شود ما مسبب آن و یا شریک جرم خواهی...م بود.»
آیة الله محمدتقی بهجت (ره) درباره برگزاری مجالس به مناسبت حضرت زهرا سلام الله علی‌ها (عیدالزهراء) توصیه می‌فرمودند که به بیان فضایل اهل بیت (ع) بویژه حضرت زهرا (س) و بیان حدیث ثقلین پرداخته شود. به فرموده ایشان شیوه مرحوم آیت الله بروجردی رحمه الله نیز همین بوده است؛ یعنی بیان مشترکات میان شیعه و اهل تسنن و ترک مطاعن و مثالب یا لعن و سب آشکار.
آیت الله بهجت درباره برخی از رفتار‌ها به نام عیدالزهرا فرمودند: «چه بسا… این کار‌ها موجب اذیت و آزار و یا قتل شیعیانی که در بلاد و کشورهای دیگر در اقلیت هستند گردد در اینصورت اگر یک قطره خون از آن‌ها ریخته شود ما مسبب آن و یا شریک جرم خواهیم بود.»
آیت الله بهجت بر ضرورت دقت شیعیان در گفتار و رفتار تاکید بسیاری داشتند که «مبادا موجب تحریک اهل سنت شود و بسیار بر تقیه عملی و قولی تاکید می‌کردند اما تقیه و تزلزل قلبی را حرام می‌دانستند.»
حضرت آیت الله بهجت (ره) :
«کسی که وحدت مسلمانان را نخواهد، مسلمان نیست. ائمه ما (علیهم السلام) در نماز جماعت آنان شرکت می‌کردند، به جهت اتحاد مسلمانان.»
کتاب «زمزم عرفان»، ص379



ایت الله وحید خراسانی در همین موضوع:  بسم الله الرحمن الرحیم
 هر کس شهادت به وحدانیت خداوند متعال و رسالت خاتم انبیاء، صلی الله علیه وآله وسلم، بدهد مسلمان است، و جان و عرض و مال او مانند جان و عرض و مال کسی که پیرو مذهب جعفری است محترم است.
 و وظیفه شرعی شما آن است که با گوینده شهادتین هر چند شما را کافر بداند به حسن معاشرت رفتار کنید، و اگر آنها به ناحق با شما رفتار کردند شما از صراط مستقیم حق و عدل منحرف نشوید، اگر کسی از آنها مریض شد به عیادت او بروید، و اگر از دنیا رفت به تشییع جنازه او حاضر شوید، و اگر حاجتی به شما داشت حاجت او را برآورید، و به حکم خدا تسلیم باشید که فرمود: «ولاَ یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى» و به فرمان خداوند متعال عمل کنید که فرمود: «ولاَ تَقُولُواْ لِمَنْ أَلْقَى إِلَیْکُمُ السَّلاَمَ لَسْتَ مُؤْمِنًا» والسلام علیکم و رحمة الله
وامام امت:
عوامانه شدن اختلافات مذهبی؛ عامل درگیری و خشونت بین مسلمانان
اختلاف بین طرفداران دو عقیده بر اثر تعصبات، یک امرى است که هست و طبیعى است، و مخصوص شیعه و سنى هم نیست. بین فِرَق شیعه، خودشان؛ بین فِرَق سنى، خودشان؛ در طول زمان از این اختلافات وجود داشته است. تاریخ را نگاه کنید، مى‌بینید هم بین فرق فقهى و اصولى اهل تسنن - مثل اشاعره و معتزله، مثل حنابله و احناف و شافعیه و اینها - هم بین فرق مختلف شیعه، بین خودشان، اختلافاتى وجود داشته است. این اختلافات وقتى به سطوح پایین - مردم عامى - مى‌رسد، به جاهاى تند و خطرناکى هم مى‌رسد؛ دست به گریبان مى‌شوند. علما مى‌نشینند با هم حرف مى‌زنند و بحث مى‌کنند؛ لیکن وقتى نوبت به کسانى رسید که سلاح علمى ندارند، از سلاح احساسات و مشت و سلاح مادى استفاده مى‌کنند که این خطرناک است. در دنیا این همیشه بوده؛ همیشه هم مؤمنین و خیرخواهان سعى مى‌کردند که مانع بشوند؛ علما و زبدگان، تلاششان این بوده است که نگذارند سطوح غیرعلمى کارشان به درگیرى برسد؛ لیکن از یک دوره‌اى به این طرف، یک عامل دیگرى هم وارد ماجرا شد و آن «استعمار» بود. نمى‌خواهیم بگوییم اختلاف شیعه و سنى همیشه مربوط به استعمار بوده؛ نه، احساساتِ خودشان هم دخیل بوده؛ بعضى از جهالتها، بعضى از تعصبها، بعضى از احساسات، بعضى از کج‌فهمیها دخالت داشته؛ لیکن وقتى استعمار وارد شد، از این سلاح حداکثر استفاده را کرد
‌بیانات در دیدار شرکت‌کنندگان در هم‌اندیشی علمای اهل تسنن و تشیع 1385/10/25
نکته:
تمام این حرفها دلالت بر عدم توهین وایجاد تفرقه وهابی شاد کن دارد ونه بیان عقاید وبیان ادله معتبر ما بر مذهبمان تشیع که جانمان را در این راه باید بدهیم که از اوجب واجبات است ونباید فراموش کنیم...

 



نوشته شده در تاریخ جمعه 91/11/6 توسط محب
734942_483720158353995_367076213_n.jpg
خاطرم نیست که از کی به تو عاشق شده‌ام
به تو عاشق شده فارغ ز علایق شده‌ام

پسر و دختر در محضر عشق است عزیز
که شود خادم مولا، چه غلام و چه کنیز

پدرم گفت که میلاد تو در یاد من است
مژده دادند که نوزاد شما سینه‌زن است

خاطرم هست که دادند مرا آب حیات
باز شد کام من از تربت و از آب فرات

نه من از روز ولادت شده‌ام مرده‌ی تو
دلم از روز ازل بود گره‌خورده‌ی تو

خاطرم هست به گوشم چو اذان می‌گفتند
دین من حب شما بود، از آن می‌گفتند

شیر مادر که به جانم غم تو ریخته بود
نمکی داشت که با اشک درآمیخته بود

شهد شیر و نمک اشک به جانم چو نشست
دلم از غصه ترک خورد، شنیدم که شکست

مادرم بود کنیز و پدرم نوکر تو
خانه‌زادم که شدم عبد علی‌اصغر تو

خاطرم هست که یک بار محرم که رسید
مادرم پیرهن مشکی من را که برید

بخیه می‌زد به لباس من و نشتر به دلش
سر سوزن به لباس من و خنجر به دلش

زیر لب گفت فدای تو شوم جان پسر
روی هر بخیه اثر بود ز اشک مادر

روی هر خانه نشانی ز محرم زده بود
به در خانه‌ی ما پرچم ماتم زده بود

مسجد و تکیه، حسینیه‌ی زیبا شده بود
کینه‌ها مرده ولی دوستی احیا شده بود

خاطرم هست گُل گریه به باغ جگرم
خاطرم هست کشیدم گِل ماتم به سرم

خاطرم هست دم و سینه و زنجیر و علم
چایی تازه‌دم پیرزنی با قد خم

سینه‌سرخم که برای تو شدم سینه‌سیاه
دولت عشق گرفتم ز تو با نیم‌نگاه

خاطرم هست پدر رنگ تنم را چون دید
آفرین گفت و کبودی تنم را بوسید

گفت ای تشنه که از خون کفنت سرخ شده
سینه‌ی برگ گل سینه‌زنت سرخ شده

لقمه‌ی پاک پدر از نمک خوان تو بود
شیر مادر همه از چشمه‌ی احسان تو بود

من که با رزق تو از کودکی‌ام پیر شدم
بی‌سبب نیست که این‌گونه نمک‌گیر شدم

والدینم ز تو امید دعایی دارند
که غلامان تو هم شیربهایی دارند

سینه‌زن‌های همان دوره همه مرد شدند
مبتلای تو و عشق تو و بی‌درد شدند

طمع شهد شهادت نفسی داد به ما
نفس گرم ولایت نفسی داد به ما

فدیه شد هدیه‌ی شیدایی مادرهامان
رجز بدرقه لالایی مادرهامان

که اگر سر بنهی در قدم روح‌الله
شیر من باد حلالت، پسرم بسم‌الله

شیر مادر چه اثرها که ندارد، دیدیم
رهبر ما چه پسرها که ندارد، دیدیم 

هرکه مانده‌ست و مخالف به امامش باشد
هرچه خورده‌ست از این سفره حرامش باشد

دوش در عالم رؤیای غم‌انگیز، مرا
بانویی گفت محرم شده، برخیز بیا

گفت برخیز بیا دخترم آواره شده
بی حسینم همه اهل حرم آواره شده


نوشته شده در تاریخ جمعه 91/11/6 توسط محب

به ولایت رسیدن مولا مبارک باد بر دشمنان امیر المومنین لعنت

اسم نبردم واشاره به شخص خاصی هم ندارم

هر کس میدونه که دشمن هست یا نه

هر کی دشمنه خوب لایق لعنه

وهر کس هم نیست که خوشبحالش مبراست

اما کسانی که دشمنی کردند مشخصند

هیچ اختلاف نظری هم در اسناد تاریخی نیست بر ظلم وخباثتشون هم شیعه ذکر کرده هم سنی ...



نوشته شده در تاریخ سه شنبه 91/11/3 توسط محب
نوشته شده در تاریخ شنبه 91/10/30 توسط محب
broshor_1_by_heiatemoheban.jpg
broshor_2_by_heiatemoheban.jpg

روی عکسهای بالا کلیک کنید واز متون ان و...

خداحافظ محــــــرم ماه گریه                خداحافظ صفر ماه رقیـــــــــــه

شما رفتید وماشرمنده ماندیم               که بعد از اینهمه غم زنده ماندیم

بیا تا فاطمیــــــــــه پربگیریم                الهی در غم زهـــــــــرا بمیریم

صمد علیزاده



نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 91/10/27 توسط محب
ey_kash_by_labbaikyahossein-d3dtuhk.jpg

 

روایات موجود درمنابع اهل سنت راجع به شهادت حضرت محسن(ع) به دست خلیفه دوم
اولین حدیث:ان عمررفس فاطمه حتی اسقطت بمحسن.میزان الاعتدال ج1 ص 139
عمر با لگد با شکم فاطمه زدو به وسیله ی این لگد محسن سقط شد.

دومین حدیث:ان عمرضرب بطن فاطمه یوم البیعه حتی القت الجنین من بطنها.الوافی بالوفیات ج 6 ص 17
در روزبیعت عمربه شکم فاطمه زدو جنین از شکم فاطمه سقط شد 

سومین حدیث : ان عمر ضرب بطن فاطمه یوم البیعه حتی القت الجنین من بطنها

و کان یصیح عمر احرقوا دارها بمن فیها و ما کان بالدار غیر علی و فاطمه و الحسن والحسین . الملل و النحل ج 1 ص 57 و لسان المیزان:1/268. و ....

ترجمه ی قسمت مشخص شده : در روز بیعت عمر به شکم فاطمه زد و در اثر این ضربه ، جنین از شکم فاطمه سقط شد .

و عمر دائما فریاد می زد : خانه را با هر کسی در آن است اتش بزنید و بسوزانید و در خانه

جز علی ، فاطمه ، حسن و حسین ،کسی دیگر نبود       

:همه میگن بالاتر از سیاهی رنگی نیست ولی بالاتر از سیاهی ما ارغوانی است

دلهـــــــــای پاک اهل ولا موطن علیست 

 ایمان علیست شیعه ز دل مومــن علیست 

بعد از نبی که کشته به زهــــــــر جفا شده 

اول شهید راه علی محــــــــــــسن علیست

................

 شده حک غربت مولا به تاریخ 

مرکب خون زهـــــرا و قلم میخ

صمد علیزاده

خانه های قدیم را دیدی همچنان که درش بزرگتر است
گر که میخی به داخل در خورد این سر از آن سرش بزرگتر است
 
حال بنشین خودت حساب بکن لگد و تازیانه و اینکه
پشت در مادری است که قطعا درب از پیکرش بزرگتر است
 
صحنه ها در ادامه ی این شعر  بسته دستان باز مولا را
توی این خانه غصه هست ولی غصه ی حیدرش بزرگتر است
 
حیدری که به خانه اش دیده هیجده ساله قد کمانش را
بارها گفته با خودش نکند از خودش همسرش بزرگتر است
 
ظرفیت های کودکانش را می شناسد علی به وقت نیاز
یکی از دردهای او اینکه حسن از خواهرش بزرگتر است...

مهدی رحیمی



نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 91/10/27 توسط محب

http://farhangnews.ir/sites/default/files/content/images/story/91-10/16/sheilkh%201.jpg

1.هر وقت در زندگی‌ات گیری پیش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ هر کس گرفتار است، در واقع گرفته ی یار است.

2. زیارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زیارت بعد، نماز بعد، ذ کر ...بعد و عبادت بعد حفظ کن؛ کار بد، حرف بد، دعوا و جدال و… نکن و آن را سالم به بعدی برسان. اگر این کار را بکنی، دائمی می شود؛ دائم در زیارت و نماز و ذکر و عبادت خواهی بود.

3. اگر غلام خانه‌زادی پس از سال ها بر سر سفره صاحب خود نشستن و خوردن، روزی غصه دار شود و بگوید فردا من چه بخورم؟ این توهین به صاحبش است و با این غصه خوردن صاحبش را اذیت می کند. بعد از عمری روزی خدا را خوردن، جا ندارد برای روزی فردایمان غصه دار و نگران باشیم.

4. گذشته که گذشت و نیست، آینده هم که نیامده و نیست.غصه ها مال گذشته و آینده است. حالا که گذشته و آینده نیست، پس چه غصه ای؟ تنها حال موجود است که آن هم نه غصه دارد و نه قصه.

5. موت را که بپذیری، همه ی غم و غصه ها می رود و بی اثر می شود. وقتی با حضرت عزرائیل رفیق شوی، غصه هایت کم می شود. آمادگی موت خوب است، نه زود مردن. بعد از این آمادگی، عمر دنیا بسیار پرارزش خواهد بود. ذکر موت، دنیا را در نظر کوچک می کند و آخرت را بزرگ.
حضرت امیر علیه السلام فرمود: یک ساعت آخرت را به همه ی دنیا نمی دهم. آمادگی باید داشت، نه عجله برای مردن.

6.اگر دقّت کنید، فشار قبر و امثال آن در همین دنیا قابل مشاهده است؛ مثل بداخلاق که خود و دیگران را در فشار می گذارد.

7. تربت، دفع بلا می‌کند و همه ی تب ها و طوفان ها و زلزله ها با یک سر سوزن از آن آرام می شود. مؤمن سرانجام تربت می‌شود.اگر یک مؤمن در شهری بخوابد، خداوند بلا را از آن شهر دور می‌کند.

8. هر وقت غصه دار شدید، برای خودتان و برای همه مؤمنین و مؤمنات از زنده ها و مرده ها و آنهایی که بعدا خواهند آمد، استغفار کنید. غصه‌دار که می‌شوید، گویا بدنتان چین می‌خورد و استغفار که می‌کنید، این چین ها باز می شود.

9. تا می گویم شما آدم خوبی هستید، شما می گویید خوبی از خودتان است و خودتان خوبید. خدا هم همین طور است. تا به خدا می گویید خدایا تو غفّاری، تو ستّاری، تو رحمانی و…خدا می فرماید خودت غفّاری، خودت ستّاری، خودت رحمانی و… . کار محبت همین است.

10. با تکرار کردن کارهای خوب، عادت حاصل می شود. بعد عادت به عبادت منجر می شود. عبادت هم معرفت ایجاد می کند. بعد ملکات فاضله در فرد به وجود می آید و نهایتا به ولایت منجر می شود.

11. خدا عبادت وعده ی بعد را نخواسته است؛ ولی ما روزی سال های بعد را هم می خواهیم، در حالی که معلوم نیست تا یک وعده ی بعد زنده باشیم.

12. لبت را کنترل کن. ولو به تو سخت می گذرد، گله و شکوه نکن و از خدا خوبی بگو. حتّی به دروغ از خدا تعریف کن و این کار را ادامه بده تا کم کم بر تو معلوم شود که به راست خدا خوب خدایی است و آن وقت هم که به خیال خودت به دروغ از خدا تعریف می کردی، فی الواقع راست می گفتی و خدا خوب خدایی بود.

13. ازهر چیز تعریف کردند، بگو مال خداست و کار خداست. نکند خدا را بپوشانی و آنرا به خودت یا به دیگران نسبت بدهی که ظلمی بزرگ تر از این نیست. اگر این نکته را رعایت کنی، از وادی امن سر در می آوری. هر وقت خواستی از کسی یا چیزی تعریف کنی، از ربت تعریف کن. بیا و از این تاریخ تصمیم بگیر حرفی نزنی مگر از او. هر زیبایی و خوبی که دیدی رب و پروردگارت را یاد کن، همانطور که امیرالمؤمنین علیه السلام در دعای دهه ی اول ذیحجه می فرماید: به عدد همه چیزهای عالم لا اله الا الله

14. "دل های مؤمنین که به هم وصل می‌شود، آب کُر است. وقتی به علــی علیه السّلام متّصل شد، به دریا وصل شده است...شخصِ تنها ، آب قلیل است و در تماس با نجاست نجس می شود ، ولی آب کُر نه تنها نجس نمی شود ، بلکه متنجس را هم پاک می کند."

15. هر چه غیر خداست را از دل بیرون کن. در "الا"، تشدید را محکم ادا کن، تا اگر چیزی باقی مانده، از ریشه کنده شود و وجودت پاک شود. آن گاه "الله"را بگو همه ی دلت را تصرف کند



نوشته شده در تاریخ دوشنبه 91/10/25 توسط محب

 

ادله شهادت پیامبر اکرم (ص)

 

نویسنده:حسن غفوری
منبع : اختصاصی راسخون



چکیده
در این پژوهش به اثبات یکی از مهمترین وقایع تاریخی اسلام یعنی شهادت رسول خدا (ص) پرداخته شده است. و در آن سعی شده است از قرآن و کتاب های معتبر فریقین استفاده شود.
ابتدا نظر عامه در مورد شهادت پیامبر (ص) و مسموم شدن ایشان به دست زن یهودیه در خیبر بیان شده است وسپس به نقد آن پرداخته ایم. و در ادامه نظر شیعه را در این باره بیان شده است. و در پایان قاتلان آن حضرت معرفی شده اند.
کلید واژه : شهادت پیامبر اکرم (ص)، مسموم، سم خیبر، یهودیه، عایشه.
مقدمه
دین مقدس اسلام به اصول و فروع تقسیم می شود. فرق بین اصول و فروع این است که اصول دین مواردی هستند که هر کس به حسب امکان، باید با درک و بینش به آنها معتقد شود و نمی تواند بر اساس تردید و تقلید به آن دست یابد. این درک مربوط به قلب است و فروع دین التزام عملی به اصول دین است. یعنی: مکلف هم لازم است اعتقاد به وجوب نماز داشته باشد و هم به آن عمل نماید، به خلاف توحید که اعتقاد به آن کفایت می کند. در فروع دین اعتقاد تنها کافی نیست و انسان نمی تواند بگوید: من به نماز و روزه و خمس و زکات و حج و جهاد و امر به معروف و نهی از منکر و تولی و تبرّی اعتقاد دارم ولی به آن عمل نمی کنم، چون اعتقاد تنها در فروع دین کافی نیست.

در مورد تمام فروع دین کتاب های مستقل و مفصلی نوشته شده است اما به موضوع تبرّی کمتر پرداخته شده است. تبرّی به معنای بیزاری جستن از دشمنان خداوند است که با توجه به شرایط، گاهی تنها وظیفه زبان و گاه وظیفه زبان و جوارح است. و بدیهی است که تبری جز با شناختن دشمنان خدا محقق نمی شود.
یکی از شیوه هایی که دشمنان، برای خاموش کردن نور خدا به کار می گرفتند، کشتن اولیا خدا بوده است که این روش بارها درباره اهل بیت (ع) به کار گرفته شده است. بنا بر این باید قاتلان ایشان را به خوبی بشناسیم تا بتوانیم از آنان تبری کنیم.
روایات متضافره ای که درباره شهادت همه معصومین رسیده است، ثابت می کند همه ایشان به شهادت رسیده اند و هیچ یک با فوت طبیعی از دنیا نرفته اند و پیامبر گرامی اسلام نیز از این عموم خارج نیستند.
متأسفانه به دلایلی کمتر به موضوع شهادت پیامبر اکرم (ص) پرداخته می شود با این که یکی از وظایف ما شناخت قاتل یا قاتلان ایشان است تا از آنان تبرّی کنیم.
از مشکلاتی که در راستای این تحقیق وجود داشت این بود که کتاب مستقلی در این باره نوشته نشده و منابع بسیار پراکنده بود.
موضوعاتی که لازم دیدیم در این تحقیق مورد بررسی قرار دهیم عبارتند از:
1، آیا شهادت پیامبر اکرم (ص) از قرآن قابل اثبات است؟
2، نظر عامه در مورد شهادت پیامبر اکرم (ص) چیست؟
3، نظر شیعه درباره مسموم شدن پیامبر اکرم (ص) در خیبر چیست؟
4، نظر شیعه درباره شهادت پیامبر اکرم (ص) چیست؟
5، قاتل یا قاتلان پیامبر (ص) چه کسانی بوده اند؟

 



نوشته شده در تاریخ یکشنبه 91/10/24 توسط محب

لوگوی دوستان
لینک دوستان

بالای صفحه



تمامی حقوق این وبلاگ برای اواز قطره محفوظ و انتشار مطالب با ذکر منبع مجاز می باشد.