سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اواز قطره
 
عمری م .ح .ب بوده ام وحال تصمیم گرفتم محب بودنم را جشن خون بگیرم در فکر یک جشنم ...

اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
960204_664742533565978_486061001_n.jpg

یکی از بچه های تفحص اصفهان می گفت :

رفتیــم در خونــه ی شهیــد خبر بدیم که بیاید استخونـهای


شهیـدتون معراج شهداست ، بیایید تحویل بگیریــد،می گفت رفتیــم


در زدیــم، دختــری اومد در رو باز کــرد.


گفتم شما با ایــن شخص چه نسبتی داری ؟ گفت : بابامه 


چی شده ؟ گفتــم :جنازه شو پیــدا کردن،می خوان پنجشنبه ظهر بیارن.


دیــدم دختره گریــه کرد،گفت :یه خواهش دارم ، رد نکنیــد

،
گفت : حالا که بعد ایــن همه سال اومده ظهر نیاریدش شب جنازه رو بیارید.


شب شد، همون روز مد نظر تابــوت رو با استخون ها برداشتیــم ببریم


به همون آدرس ، تا رسیدیم دیدیــم کوچه رو چــراغ زدن ،


ریسه کشیــدن ، شلوغه ، میــان ، می رن ، گفتیم چه خبــره ؟ 


رفتیم جلو گفتیم اینجا چه خبــره ؟


گفتن : عروسی دختــر ایــن خونه است !


می گه تا اومدیم برگردیــم،دیدیم دختــره با چادر دویــد تــو کوچه ،


گفت : بابامو نبریــد ، من آرزو داشتم بابام سر سفـره ی عقد بیــاد ،


من مهمونی گرفتــم، هرکی از در میآد می گه بابات کجاست ؟


بابامُ بیاریــد !


باباشو بردیــم، چهار تا استخون گذاشت کنــار سفره ی عقد . . 

السلام علیک یا ام البـکاء یا رقیــه خاتون سلام الله علیها .



نوشته شده در تاریخ دوشنبه 92/8/27 توسط محب

لوگوی دوستان
لینک دوستان

بالای صفحه



تمامی حقوق این وبلاگ برای اواز قطره محفوظ و انتشار مطالب با ذکر منبع مجاز می باشد.