سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اواز قطره
 
عمری م .ح .ب بوده ام وحال تصمیم گرفتم محب بودنم را جشن خون بگیرم در فکر یک جشنم ...

اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ

unddtitled.png

هر جمعه که شد بیا، ما بیداریم
این جمعه فقط نیا، عروسی داریم
از جور زمانه ما شـــــکایت داریم
انــدازه کــوه و صخره حاجت داریم
ما مشــکلمان گرانی و بیکاریست
... آقــا به نبــودن تو عــادت داریـــم !
صـــد موعظه کن ولی زتسلیم نگو
ازخمس و زکات وضرب وتقسیم نگو
آقا تو بیا ولی فقط با یک شـــــرط
از آن چه که ما دوســــت نداریم نگو



نوشته شده در تاریخ شنبه 92/1/17 توسط محب


مبـــارک است! خوشا! سیــزده بدر شده ایم
بـــــدون مهــــــدی زهــــــرا ز ره بدر شده ایم
رخ دوازدهــــــم نــــــدیده بـــــدون حضرت ماه
به ضــــــرب و زور و مــــــجازا بهار تر شده ایم
امام عشق سیه پوش و سیـــنه اش پر خون
... و ما به شوق شــــباهت به رنگ زر شده ایم
و مـــــادری کـــــنار دری نشـــسته در سجده
خدا ببخـــــش که اینگونه خیره سـر شده ایم
دوباره حــــال غزل منقــــلب شده بی دوست
دوباره اشــک پیاپی که بــــی سحر شده ایم

 



نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 92/1/14 توسط محب
imam_zaman_by_miladps3-d3co345.jpg

 

بعد مدتها یک عکس زیبا تو نت شکار کردم که گذاشتم

وبعد مدتها هم به وب عزیز بزرگوارعلی زمانیان سر زدم

این مطلبش رو بی کم وزیاد خدمتتون تقدیم میکنم:

:سلام وسط گریه برای قتیل العبرات یادم از منتقمش اومد 

گفتم این غزل مثنوی روبذارم باهم بارونی بشیم

فکرکردم که قلم یار نشد دیدم شد

لحظه فهم تواغاز نفهمیدم شد

ساقی شعرشدی جام شراب اوردی

مثل هربار مراهم به حساب اوردی

درخیابان جنون می روم عابر باشم

یازده صفحه ورق خورد که شاعرباشم

بنویسم به تو ازخون جگربیت به بیت

وتوراگریه کنم وقت سحر بیت به بیت

لطف کن پرده از این پلک نگاهم بردار

این همه فاصله را از سر راهم بردار

راه رفتن به تورا من که ندانم،به خودت

از خودم دورکن اما برسانم به خودت

بام کعبه است مهیای تو ودلبریت

ای به قربان اذان های علی اکبریت

کاش این ندبه مانیز به جایی برسد

بازهم از طرفت کرببلایی برسد

کربلایی بروم من به جوانی باتو

دور شش گوشه ولی جامعه خوانی، باتو

راستش دیگر از این فاصله ها دلسردم

از نوشتن به امیدصله ها دلسردم

مدتی هست که ظرف گله ام سر رفته

خودم از دست خودم حوصله ام سر رفته

نه امیداست به من تاکه امیدت باشم

نه مفیدم که مگر«شیخ مفیدت» باشم

دلم ان دل که خودت دست دلم دادی نیست

نفسم ان نفس پنجره فولادی نیست

نیتم پاک نشدفال دلم خوب شود

بازبا روضه مگر حال دلم خوب شود

روضه گفتم چه بلایی به سرم درامد!

اشکها ریخت صدای جگرم درامد

تیرازپنجره عاطفه اخر ردشد

حرمله گفت که دیدید سه تاپر ردشد!

از روی اسب زمین خورد...بماند اما

بعدها از وسط قافله باسر رد شد

همه اینها به خداباعثش آن اتش بود

که اجازه به خودش داد وَاز در ردشد!

نوشته شده در چهارشنبه بیست و دوم آذر 1391ساعت 2:23 توسط علی زمانیان

التماس دعا عزیزان

 



نوشته شده در تاریخ شنبه 91/10/9 توسط محب
هر وقت دستت رو بستند بگو (یاعلی)
هر وقت بی یاور شدی بگو (یا حسن)
هر وقت آب خوردی بگو (یاحسین)
هر وقت سیلی خوردی بگو (یا زهرا)
اما اگر تشنه شدی ، آب نخوردی ، بگو یا ابوالفضل(ع)
...
اما اگر
تشنه شدی ،
آب نخوردی
دستتو بستند ،
بی یاور شدی ،
سیلی خوردی و...
بگو:
(امان از دل "زینب")
وبه قول غریب غربت:
 

.
.
.
.
و هر گاه همه اینها بود و چشمت خون بارید
بگو یا صاحب الزمان



نوشته شده در تاریخ دوشنبه 91/9/13 توسط محب

زمانه عجیبی است!
برخی مردمان امام گذشته را عاشقند، نه امام حاضر را!
میدانی چرا؟
امام گذشته را هرگونه بخواهند تفسیر میکنند…
امام حاضر را، باید فرمان ببرند…
و کوفیان، عاشورا را اینگونه رقم زدند...



نوشته شده در تاریخ یکشنبه 91/9/12 توسط محب

 

 و غدیر دین را کامل کرد و نعمت را تمام کرد و سندی شد بر مظلومیت شیعه تا حسین علیه السلام به قربانگاه برود و ما نظاره گر این مظلومیت باشیم.امروز به جرم شیعه بودن مردم مظلوم پاراچنار را میکشند ، یمن ، بحرین و ... ما هنوز نظاره میکنیم و به انتظار نشسته ایم تا تو باز گردی و انتقام خون حسین علیه السلام را بگیری و امید

که آنروز نظاره گر نباشیم و در رکابت خون از بدنمان جاری شود.
عید الله اکبر بر همه شیعیان مبارک

 



نوشته شده در تاریخ جمعه 91/8/12 توسط محب

 

سقوط از نگاه پر از مهربانی ات را باید در جعبه ی سیاه دلم جست و جو کنم

 



نوشته شده در تاریخ جمعه 91/8/12 توسط محب

روزی از چشمان تو
بر این کاغد پاره ها
چنان چشمه ای خواهم سرود
که پلنگ خود را در آ...بش آهو ببیند
و از دیوانگی خود را بدرد!

سید علی صالحی



نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 91/8/10 توسط محب

سوال شدامام زمان (عج) غایب است یعنی چه؟
عارف مرحوم حاج محمد اسماعیل دولابی در بیانی ، معنای
غیبت حضرت ولی عصر(عج) را اینگونه تشریح می کنند؛
...
گفتم غایب کدام غایب؟
بچه دستش را از دست پدر رها کرده و گم شده میگوید: پدرم گم شده است.
ما مثل بچه ای هستیم که پدرش دست او را گرفته تا به جایی ببرد و در طول مسیر از بازاری عبور می کند.بچه جلب ویترین مغازه ها می شود و دست پدر را رها می کند و در بازار گم می شود و وقتی متوجه می شود که دیگر پدر را نمی بیند. گمان می کند پدرش گم شده است. در حالی که در واقع خودش گم شده است.
انبیا و اولیا پدران خلق اند و دست خلائق را می گیرند تا آن ها را به سلامت از بازار دنیا عبور دهند. غالب خلائق جلب متاع های دنیا شده اند و دست پدر را رها کرده و در بازار دنیا گم شده اند.

امام زمان(عج) گم و غایب نشده است ؛ما گم شدیم و محجوب گشته ایم.امام غایب نیست، تو نمی بینی آقا را . او حاضر است .

چشمت که اسیر دنیا شده اگر از دنیا دست بردارد آقا را می بیند .

خلاصه نگو آقا غایب است . تو نمی بینی.

برگرفته از کتاب امام زمان در کلام اولیای ربانی مهدی لک آبادی.

 



نوشته شده در تاریخ دوشنبه 91/8/8 توسط محب

ساقی بریز باده و حالم خراب کن
یک جرعه در پیاله ما هم شراب کن
ای آرزوی بندگی ات مانده بر لبم
بگشا گره ز کار دلم فتح باب کن
ای منتها امید دلم چاره ای بساز
ای چاره ساز این دل ما را مجاب کن
ای دل به کوی خسته دلان خانه کن بنا
کمتر میان راه ایاب و ذهاب کن
دل خسته گان به حال سحر آشنا ترند
یارب بیا و در دل من انقلاب کن
چون سینه سرخهای مهاجر به کوی عشق
روی مرا به خون سر من خضاب کن
با ساقیان جام شهادت مرا چه کار
اصلاً بیا و سائل خود را جواب کن
پیش حسین لرزش ما را به ما مگیر
خواهی مرا به آتش قهرت عذاب کن
آن گونه که سزای محبین فاطمه است
ما را هم از شفاعتشان کامیاب کن
خود جنت است آنکه دلش خانه علی است
ما را هم آشنای دل بوتراب کن
می میرم ای حبیب که رویی نشان دهی
آن چهره را بیا و برون از نقاب کن
من والهِ پیاله ساقی کوثرم
امشب دگر دعای مرا مستجاب کن

          محمود ژولیده


نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 91/7/13 توسط محب

لوگوی دوستان
لینک دوستان

بالای صفحه



تمامی حقوق این وبلاگ برای اواز قطره محفوظ و انتشار مطالب با ذکر منبع مجاز می باشد.