پيام
+
قرآن امام حاضر است...!
چه کرديم با او...
که حالا دم از امام غائب مي زنيم...
به قرآن دلداري داد حسين...
با رفتن به روي نيزه ها...
مي خواست بگويد صفين تو را...
کربلا مرا...
اين غصه خوردن ندارد که...
درد دل:
قرآن روي طاقچه ياد آن روزها افتاد که بر نيزه ها بود...
چه کرديم با او...
که حالا دم از امام غائب مي زنيم...
به قرآن دلداري داد حسين...
با رفتن به روي نيزه ها...
مي خواست بگويد صفين تو را...
کربلا مرا...
اين غصه خوردن ندارد که...
درد دل:
قرآن روي طاقچه ياد آن روزها افتاد که بر نيزه ها بود...

سارا رضواني
92/11/28
برای مشاهده پیام های بیشتر لطفا وارد شوید