پيام
+
بخشي از نامه شهيد سيد مرتضي آويني به ابراهيم حاتمي کيا :
اما تو ابراهيم جان بسيجي و عاشق بمان و جز درباره عشاق حق و بسيجي ها فيلم مساز و هرگاه خسته شدي اين شعر گونه را كه يك جانباز برايت نوشته است بخوان.
اي بلبل عاشق، جز براي گل ها مخوان
دست هاي دعاي دلسوختگان
آن همه بلند است
كه تا آسمان هفتم مي رسد
من پاهايم را بخشيده ام
تا اين دل سوخته را
به من بخشيده اند
اما اگر پاهايم را باز پس بدهند
تا اين د ادامه...
اما تو ابراهيم جان بسيجي و عاشق بمان و جز درباره عشاق حق و بسيجي ها فيلم مساز و هرگاه خسته شدي اين شعر گونه را كه يك جانباز برايت نوشته است بخوان.
اي بلبل عاشق، جز براي گل ها مخوان
دست هاي دعاي دلسوختگان
آن همه بلند است
كه تا آسمان هفتم مي رسد
من پاهايم را بخشيده ام
تا اين دل سوخته را
به من بخشيده اند
اما اگر پاهايم را باز پس بدهند
تا اين د ادامه...

آقاشير
92/11/25
اواز قطره
اما اگر پاهايم را باز پس بدهند
تا اين دل سوخته را بازستانند
آنچه را كه بخشيده ام
باز پس نخواهم گرفت
دل من يك شقايق است خونين و داغدار
اي بلبل عاشق
جز براي شقايق ها مخوان.....
كيوان گيتي نژاد و
خداجون نامم بسيجيست ولي اندر کفم خالي خاليست خدايا در دشت و بيابان در شهر و روستا در مرزو برزن لبيک ياخداي را با لبيک يا سيد علي هستيم به فدايش را فرياد زدم در تنهايي و هياهو و شلوغي لبيک يا حيدربابا را با نام حيدرش سيد مجتبي لبيک زدم ولي نشد که زره اي بسيجي وار لب زدن خدا جون بسيجيم ولي کف ام خاليست خدا جون شهيدم کن بي هنرم ولي مرامم پر از عشق بازيست
برای مشاهده پیام های بیشتر لطفا وارد شوید