پيام
مجنون الحسين ع
91/5/7
اواز قطره
از چشم هاي صيغه اي يک مرد
تا ابروان باکره ي يک زن!
از زندگي يک بدن خسته
تا مرگ پاي خاطره ي يک زن
از ميز شام يخ زده ي تنها
تا صندلي خالي بي مدرک
از روح شاهدان شب از گوشي!
تا تختخواب غلت زده در شک
از قرص ضد حاملگي در ذهن
تا واقعي ترين ِ تصورها
از خواب بچّه اي پر از آرامش
تا ريتم نامنظم خــُرخـُرها
از فانتزي زندگي با هم
تا يک شب ملافه اي خوني!
از دوش هاي يک نفره با بغض...
مجنون الحسين ع
!!!!!!!!!!!!!!1